۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

نگاه آشنا

من چشم به راه به کجا باشم
وقتی عاشقانه های ما
نه بوسیدن داشت ونه آغوش گرفتن
وقتی رویا در رویا خاطره ساختیم
از نشستن در مهتاب ، از خلوت سکوت
پناه شدن در پنهان گیسو، خیره ماندن درنگاه
من چشم به راه کجای عاشقی باشم
میان این ولگردیهای شبانه
میان این انتظار نگاهی آشنا

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۳۱ ارديبهشت ۰۰

    من قلبم را

    من قلبم را جایی گم کرده ام

    میان این همه واژه و حرف و کلام

    یا گوشه دنج تنهایی کافه قرار

    نه، شاید وسط همون قهوه های تلخ

    نمی دانم، یازیر بارون انتظار

    من جایی قلبم را گم کرده ام

    شاید میان آینه روی دیوار

    یاکه میان چشم های پرهیاهوی تُ

    یاکه بین عبور از بیصدایی فریاد

    من قلبم را جایی گم کرده ام

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۳۱ ارديبهشت ۰۰

    بغضِ سکوت

    ﺩﺭ ﮐﺎﻓﻪ دنج وبی صدا
    ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ دیوارِ سکوت
    فنجان قهوه نخورده سرد
    درست مثل لبانی که بوسیده نشد

    مثل بغض حرفهای که سکوت شد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۰۰

    خلوت دل

    شما یادتان نیست
    اون زمونهاکه خونه ها حوض آبی و ماهی قرمز و شمعدانی لب حوض داشت
    یه جایی هم داشت به اسم حیاط خلوت که برخلاف اسمش جایی بود برای ترشی و دختر و پسره ترشیده وگاهی پناه گاهی خلوت برای که دلشون برای هم بود
    این روزها دیگه نه ازاون خونه هاو حیاط خلوت خبری هست و نه از ته دلی
    خــــــــــــــــــــلوت دل مانده و تو مانده ای بایک دنیا انتظاردر

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۶ ارديبهشت ۰۰

    وحشت

    وحشت من تنِ تنهایی نیست
    وحشت از آمدن این سایه ها
    رفتن از پی آن هوس نیست
    وحشتم از دستان گرمی ست
    که در دلش پناهِ بی پناهی نیست

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    باران

    باران
    بوسه های عاشقانه ات کجاست؟
    تا دوباره کلام عاشقی،
    خانه نشین لبان سوخته ام کند
    بختک سکوت ، تلخ می کند نگاه عاشقم را

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    حال خراب

    جا مانده ام روی دست روزگار
    او خسته زمن ، من خسته تر از فریب و نقاب
    نه عشقی ، که چون باده ناب
    مستم سازد ، مست خراب
    نه رفیق راهی ، که دراین طوفان زندگی
    سربه شانه زار، تکیه گاه و پناهی
    زندگی. . .
    سخت بی تاب از این حال خراب
    کاش از اذل این عاشقی یادم نبود

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    برای زهرا

    حتی اگر گوشه های خاطره را به هم بدوزم
    باز کم می آید. . مگر عمر شبها دراز شده؟
    نمی دانم مقصر کمی طول خاطراست
    یاکه کوتاهی ساعت ارض عشق
    دوباره به چند نقش عریانِ مهمانم کن
    این پرده های اشگ نگاهم را تارمی کند

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۰۰

    باران شبانه

    سکوت می شود همه دنیای خیال
    انگار زمانه هم از حرکت باز مانده
    درست مثل نگاه خسته ام
    که گیج چشم در چشم عریانی ست
    انگار که باران شب هم با آن همه تلاش
    در نخ شستن من و ما وامانده

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۰۰

    قلندر قدیمی

    خیلی وقتــــــه یه کسانی مثل ما،

    قلندرو مست و خراب

    درگذرِ کوچه پس کوچه  شهرشلوغ

    ناله ای کرد درگوش باد

    نه دلی مانده برای بردن

    نه سَری هست برشانه یار

    لیک مانده هنوزهم گاهی

    نیمکتــــــــ خالی درگوشه دنج

    تکیه گاهی، قدرنفس یک آه

    شعرمن ۴/۹ . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۰
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد