۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

برا فردا

کاش من هم مثل تو

کلاهی از جنس بی تفاوتی

برسر دلم می کشیدم

نگاهت در قاب خیس امروز 

چه راحت ، فردا ودمی دیگر

شاد و بی تفاوت میرقصد . .

شاید این فردا شاید

بهانه رفتن امروز باشد 

کاش فردا مثل امروز نبود

کاش فردای تو بوی نم چشم من نداشت

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵

    عرض تسلیت

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۳ بهمن ۹۵

    مسافر خاطره

    خداحافظ مسافر خاطره ها

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۷ بهمن ۹۵

    جشن سده

    ابان روز از بهمن ماه گرامی باد

    جشن سده از سرور کهن ایرانیان است که در شامگاه دهم بهمن یا ابان روز از بهمن ماه با افروختن هیمه جمع آوری شده ازپگاه توسط همه اهالی آبادی ،شهر،محل ضمن سور و شادمانی بار دیگر به اتحادوهمیاری وهمبستگی مردم در امور همگانی تاکید دارد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۰ بهمن ۹۵

    چه اهمیتی دارد

    چه اهمیتی دارد . . . مهم این بودن؛ با هم بودن است و بس . . . .

    اینکه  تومنی من هم تو. . .و بدون دیگری هیچ  هستیم فقط هیچ  . . . . . .   فقط همین مهم است وبست

    و قضاوت ؛ باشد برای دیگران . . هرچند که این داوری های کور، توهمی باشد و خیالی ، یانه حتی سراسر به چشم شان شرم آور . . توضیح را به اختیار دیگران میگذاریم بگذار چنین خیال کنند که از خط بیرون زدهایم  

    چه اهمیتی دارد کج فهمی کسانی که مثل سایه در میان نور واقعیِ نیاز بودن منوتوگاه پیداوگاه محو می شود . 

    درست همانندهمان روشنی ودود سیگار میان لذت سکوتِ واقعیتی بودن از من وتو وبه ما شدن رسیدن

    خارج این دایره غوغایست وهرکسی آنراآنچنان که در واقعیتِ پشت نقابش هست می فهمد . . . .  یکی همانند بهشت وآن دیگری دوزخی سراسر آتش

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۷ بهمن ۹۵

    یاد یک خاطره

    پشیمان شدن کفشهایم

    از این پاشدنهای بی حاصل

    راه آمدن با هرپایی

    که عاقبت ؛ هم پایش نشد

    پشیمان شدن این دست پوشها

    از این گرم داشتن دستی بیهوده

    وقتی دستها فقط تاعبور از سرما

    همسفردستی بود

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۵ بهمن ۹۵

    برای فردا

    حالا که میروی . .

    همه یادِاین سالهارا

    باخودت ببر

    شاید فرد ا. . . .

    درسکوت کوچه ؛ آشنا یی

    صدایت کرد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۳ بهمن ۹۵

    یه حرف دیگه

    بی خیال شده ام. . .

    اینجا هیچ کس از کسی

    برای اشگها دلیل نمی خواهد

    وتو می دانی دیگر

    هیچ چیز سکوتم را نمی شکند

    ودلم دیگر از وحشت

    رفتن ها . . . زخم زدنها

    کابوس نخواهد دید

    اینجا دیار تنهایی ست

    به دوراز تن هایی که

    لبخند به لب. . . . خنجرت میزنند

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۱ بهمن ۹۵
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد