۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

آخرین ایستگاه

آخرین ایستگاه،. .
آخرین روز از یک سال پراز حادثه . . .
آخرین پنج شنبه سال که شاید شبیه به هیچ پنج شنبه ای نباشد اما بازهمان است
چه زمان وموقعیت خوبی برای فکرکردن به آنچه برما گذشت ، یاد همه انان که سال گذشته این موقع کنارمان بودند و آنان که نیستند . . .
به یاد روزهایی که بودن مان گره گشای دستی شد به یاد عاشقانه های زندگی
عزیزان همراهم
ممنونم که تحملم کرده اید سپاس از همه محبتهایتان و شرمنده از کاستی هایم
سرتان سبز دلتان عاشق ولبتان خندان سال تون مبارک باد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۹ اسفند ۹۸

    برای خاتون

    خاتونم !
    بگو برایم از هر کجا که هستی دلت
    به هست عاشقی هست هر چند دور
    بگو که هنوز قلبت از دید عشق در چشمها
    تند می شود بی تاب چوپرنده در مشت
    بگو که هنوز عطر زلف و گیسویت
    مست را مست تر می دارد
    بگو که هنوز رقص زیر باران بی وحشت
    عریانی ذهن تو ازفریاد رعدو آذرخش
    آسمان لرزان تراست اعتراف عشق در جان

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۸

    به پیش وازبهار

    عاقبت از پس سرمای نبودنها
    بهار ، دخترک عاشق ، آمد از راه
    سبد بدست مست وبخشنده زندگی
    عطر تن را به شکوفه نارنج
    رنگ شادی رخ به گل های صحرا
    رقص گیسوان رابه پرِپروانه
    بخشید ؛
    پای کوبان تاپشت درب شهرپنجره
    گرچه میان ماحنجره ای فاصله بود
    لیک عاشقی هنوز زنده بود

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۸

    *خاتونم*

    خاتونم !!
    بی هوای تو در هوای ابری این دوراجباری
    دلتنگی های خیسِ جنون را ، برکدام بند وجودم
    پهن باید کرد ؟،که رنگی از عشق تو نباشد ؟
    واین خود تلخ می شود تلخ
    وقتی هیچ قند وشکری مزه این بودن را
    به شیرینی طعم بوسه هایت نمی کند
    وتلخ تر خاطره . . .
    این روزها کابوس می شود به جان ندیدن
    انگار حتی آینه و پنجره هم فریادیست بر من
    این لبخند آلزایمری تــــــــــو کجا آخرکه بدادم نمی رسد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۸

    روز نوشت

    روزهای سخت تراز این هم رفته اند و من باوردارم این نیز می رود
    واین آخرین شـــنـــبــه حتما آخرین شببه نیست
    شاید غیر قابل تحمل باشد ایندرد دوری و ندیدن های مکررو حسرت بوسه نچیدن شاید دلتنگی از دوری آغوشِ دلنوازی سربه جنون بزند شاید . . . .
    اما باید که عاشقانه زیست در هست دیگری وتاب آورد برای فردای بهاری وبه یاد داشته باشیم که دراین گذر درد چه نقابها که فرومی ریزد از شعارها و چه سبزعاشقانی که خزان زود رس خود را به شکوفه تازه آن دیگری ترجیح داده اند
    هرچه هست این درد من باور دارم که در بهار واقعی تر خواهند شد آنانکه عشق در قلبشان خانه دارد و آنانکه زبانشان فقط عاشقی می خواند
    شــــــــما چطور ؟؟؟

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۴ اسفند ۹۸

    ##دل تنگی

    کوچه باغ شهر بوی بهارپرشده
    ازدورها آمدنش را بنفشه ها
    به جشن نشسته اند رنگارنگ
    وشکوفه های سیب لبخند میزنند
    افسوس که دستانم هنوز
    بوی گیسوی تودارد به انتظار
    ورنه شاید دل خسته من هم
    بهاری می شد باردیگر

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۲ اسفند ۹۸

    مونس جان

    مونس جان
    راست می گفتی،عشق آنقدر بزرگ‌ست که براحتی نمی شود از پَسَش برآمد....هم دلی می‌خواهد دریایی ، هم احوالی بهاری..
    هم شجاعتی ، استوار ... هم عقلانیتی، ماندگار ...
    عشق چیزی شبیه کف بر موج نیست ... عمق دارد... گردابی‌ست ... نه گودالی تهی ... دریایی ست وسیع ...
    این‌ست که هرکسی که نتواند بزرگ و بخشنده باشد از دایره اش بیرون می افتد...
    برای عاشقی باید "فهم" داشت ... نه فقط احساس....که اگر بشود عشق را فهمید، می دَود در رگ و پی آدمی...و دیگر جز به جزء اش می شود عشق ... ذره ذره اش ... و نفس‌ش می شود عشق ...
    و حال ِزندگی، رنگ و روی دیگری می گیرد..
    کاش بشود دل ما هم به عشق خو بگیرد ...
    کاش بشود جنس‌مان،عشق شود...
    کاش سربلندِ نام انسان باشیم .. کاش تا نفس داریم، عشق بورزیم..

    #نیلوفرثانی

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۸

    کرونا

    همیشه همینه . . .
    ماآدمها خیلی هایمان درحرف ونظر خیلی انسان بنظرمی آیم ولی باید حتما امتحانی هم در پس گفته هایمان باشه. . .
    چندروزیه که یک بلای ناخواسته دامن گیرهمه ماشده . .

    واز این میان جماعتی برای بقاو حفظ سلامتی دیگری از خود و خانواده و هستی خود مایه گذاشته اند و گروهی در فکر ثروت . . . .
    حالاوقت اونه که کمی به خودمون بیایم فکرکنیم نه برای جواب دادن به کسی . . . . ؛نه فقط به خاطر خودمان این روزهای خونه نشینی بهترین زمان برای اثبات به خودمونه که چقدر واقعا انسانیم و به هم نوع خودمون اهمیت میدهیم واقعا چقدر عاشقیم

     راستی عاشقی مگر چه شکلی داره

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۸ اسفند ۹۸

    بی تـــــو

    به جانم نمی نشیند بی تو
    تماشای مهتاب و بوی خوش چای
    دستان مهربانت کجا ی خاطره ماند
    که هرنسیمِ بی تو قلبِ مرا
    کاوش گر عطر شانه هایت کرده است

    https://t.me/joinchat/AAAAAFgmbQdFuDqFZ9KEdA

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۷ اسفند ۹۸

    برای خواهرم

    تیغ به گلو میکشم وقتی
    توباشی و من محروم از
    آغوش کشیدنت به همدلی
    دردی ست مشترک میان
    بودن و نه بوسیدن
    تو بگو صبر اگر چاره کارنیست
    دلتنگی را چه کنم

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۹ اسفند ۹۸
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد