۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

به احترام انسان و انسانیت

بیائید به احترام انسان و انسانیت اثار فکری دیگران را با ذکر نام خالق اثر نشر کنیم. . . . . همه آدمها که خیام و سعدی و. . . نیستند
هر کسی یک نشانی دارد که با هیچ کس دیگری مشابه نیست والبته استفاده به قصد جعل امکان ندارد اما خیلی ها خیلی چیز ها دارند که نشانی از هویت وشخصیت آن انسان است . . . ویا حد اقل به دلایل شخصی آن رد و نشانه برایشان مهم است
چندی پیش یک جا به شعر و نوشته ای برخوردم که به نام کسی دیگر به ثبت رسیده بود وخیلی خیلی تعجب کردم وقتی متوجه شدم ناشر با علم این که صاحب اثر کیست این کار را کرده (یکی از دست نوشته هایم) وجالب تراینکه ناشر مدعی بود«چون برای من نوشتی پس من ما لک هستم!!!؟؟؟»
بیائید به احترام انسان و انسانیت اثار فکری دیگران را با ذکر نام خالق اثر نشر کنیم

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۳۰ مرداد ۹۸

    دست گرم

    لب هایت را همان جا بگذار

    بیا تا شب را قدم بزنیم

    تنت راروی تخت عریان رهاکن

    امشب دلم پای همدلی می خواهد

    شاید بارانی نباشد

    شاید نه باد و نه سرما

    دلم هوس یک فنجون دست گرم بی ریا کرده

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۹ مرداد ۹۸

    به یاد سید

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۸ مرداد ۹۸

    دل نوشت یک دوست

    عشقِ انسان آگاه و بیدار به تو آزادی میدهد
    عشقِ انسان نا آگاه، عشق نیست، گدایی است.
    او میخواهد که دوستش بداری.
    میخواهد که بیشتر و بیشتر عشق بگیرد. عشق او چیزی جز شهوت نیست.

    شهوتی که لباس عشق بر تن کرده است
    اما عشقِ یک انسان بیدار درست عکس این است.
    عشق یک امپراطور است. در کنارش،ملکه میشوی، نه اسباب شهوترانی
    او بسیار دارد و از غنای خویش میبخشد
    عشق او بخشش بی قید و شرط است. سهیم کردن است.

    بدون هیچ مطالبه و توقعی. بدون هیچ انتظاری برای جبران و باز پس گرفتن.

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۲۵ مرداد ۹۸

    با آیینه

    خاطره ها ، خاکستربه جامانده ازشعله ایام برهیمهِ زندگانیِ ما ، چه راحت با نیم نسیم زمانه به آسمان فردای امروز شده پرکشد وبرسرو رویمان نشیند . . .

    انگار همین چند لحظه پیش بود که کلمه را یادگرفتیم و مفهوم را حس کردیم.  . . .

    انسان و انسانیت، عشق وعاشقی، سادگی ِزیبازیستی چون گل ؛. . . . .

     وچه راحت باسوزاندن آن هیزم درک ، همه مفاهیم را هم سوزاند یم. . . . .  

    افسوس که از آن همه بودن ویکی شدن وسادگی وزیبایی ، هیچ چیز نماند
    هیچ چیزی غیراز خودخواهی و تن خواهی ونقاب باقی نماند ؛. . . . حتی رد یک خاکستر

    افسوس که همه عمرصرف رفتن فقط فرورفتن میان منجلاب شد وبس

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۸

    *من و تو*

    بیچاره قصد ودست روزگار

    که همه ندانستن های من و

    نخواستن های تورا ، به گردنش آویختیم

    بیگناه حرف مردم  ،

    که  همه نگفتن های گفتنی

     همه بهانه ،توهم ، فهم نشدند ، ندیدن را ،

     توی دهنش گذاشتیم

    بی گناه دوره وزمونه

    که

    همه نقابها وافکار کثیف مان را

     به تنش مالیدیم

    بدبخت من و تو

    که همه سالهایمان ؛  بابی انسانی ،  تلف شد

     

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۵ مرداد ۹۸

    به یاد رهی

    باید خریدارم شوی

    تامن خریدارت شوم

    وزجان ودل یارم شوی

    تا عاشق زارت شوم

    من نیستم چون دیگران

    بازیچه بازی گران

    اول به دام آرم تورا

    وانگه گرفتارت شوم

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد