کسی چه میداند ؟!شاید
یک روز تو هم مبتلا شدی
به همین دردِ دست گرم
با نجوای نگاهی سرد
به همین نورخاطره ها
درتاریکی فراموشی
- انوشه گلبن
- سه شنبه ۱۵ فروردين ۹۶
کسی چه میداند ؟!شاید
یک روز تو هم مبتلا شدی
به همین دردِ دست گرم
با نجوای نگاهی سرد
به همین نورخاطره ها
درتاریکی فراموشی
شکوفه سیب بر سرشاخه خندید
بنفشه و سوسن زیر پایش
بر لب حوض نشسته شمدانی بادامنی از سفال
حوض آبی و ماهی قرمز رقص کنان
انطرف به صف درختان نیمه بیدار
چنارِ کهنه ، انگورِ سردار و گیلاس
روی تخت کنار باعچه ،سماور قوری چای داغ
نشسته برلبش پدربزرگ غرق در رویا
زیر لب زمزمه ِ این سرود
بهارم دخترم از خواب برخیز