زیر کرسی دلتنگی ها مچاله می شوم زیر فشار سقف اتاقی که پر از خاطره هاست . قلمی بدست می گیرم و سعی می کنم سرمای نامردمی راکه از سوراخ فراموش شدن انسانیت  داخل میشه با خط خطی کردن روی کاغذ سفید به پوشانم . . . . گاهی وقتها این خط های کج شبیه مفهوم کلمه ای میشه یه وقتی فقط خط خطیه. . . . چه مفهومی زیر این همه خط کج و راست هست . . . . وزن داره ؟ . . . . شبیه شعره ؟ نثره؟ یه مشت هذیونه . . . .  یاکه هدر کردن وقت و روسیاه شدن کاغذ به جای من ؟ اصلا نمی دونم . . . . 

فقط می دانم بعد سیگار این تنها درمان دل پیچه های دل زخمی تنهاست .. .