ای آشنا ؛ ای همراه ؛ ای همسفر

ای همدل ، ای همراز ، ای مهربان

دستانت را که از نم تنهایی خیس است

به دست همراه و همدرد من بسپار

تا شانه هایم از سرصدق

گواه شبنم های ندیده مان باشد

ودراین هیاهوی تن خواهی

بگذار آغوشمان پناه بی پناهی مان باشد

چشمها زبان خواهند گفت

وکویر زخمی سرزمین قلبمان

سیراب از باران اعتماد

گناه نیست عاشقی

وقتی پناه بی پناهی ست