۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

از کجا باید دانست

از کجا باید می دانست
وقتی که دلم عاشقی می کند
این رهگذر است و آن یکی مسافری خسته 

این تن فروش است وآن مدعی بی درد
وقتی سیمِ دید چشمانم
به درون حسِ قلبم ،متصل می شد
از کجا باید می دانست
دیدن را با هیچ قفس دودی
نمی توان مسدود کرد
از کجا باید می دانستم
پشت این صورتک های رنگ وارنگ
حسی نیست ،قلبی نیست ،
از کجا باید می دانست
این هیاهوی و آن فریاد های نمناک
حیلتی ست ، فقط برای تنها نبودن

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۸ آبان ۹۴

    یا حسین

    از جاده پرغبار ایام دور

    دوباره بوی سیب می آید

    مسافری از دشت بلا

    شرم سارش همه باران وآب. . .

    که از نسیم رهگذرش بوی یاس به هواست

    قصهِ عاشق تشنه لب ، برلب فرات. . . . 

    تشنه لب گلویی خون آلود

    آوای سنج وفریاد طبل نا لهِ عمو عمو . . .

    دوباره دل به حسرت وماتم نشست

    دوباره رخت عزا شد. . .چشم خون بار

    برای خاطر داغ ِ مادرپهلو بدست

    دست به سینه زد ضرب و هم بسر. .. . .

    میان این یادو آن غوغا و اسپند ودود

    صدای یا منقتم مولا،کجایی؟ . . .  بیا

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۱ آبان ۹۴
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد