۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

. . .. .

از کوچه کوچه خاطره ها . . .
تو کجا باشتاب دور می شوی
یک نفس کنار سپیدار بمان
هنوز برگ برگِ بودن سبز است
شاید باد پائیز در راه باشد . . شاید
هنوز برای پا گریز بودن زودست

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۳۱ شهریور ۹۴

    برای پائیز

    وقتی باران پائیز می بارد
    وتو آنجا، لب پنجره
    با همان سیگارروشن به لب
    چشم نم دارم را ، دل پر رنجم را
    که بدست سبزتو باورداشت
    یاد داری هنوز ؟
    هیچ نمی دانم هنوز!
    سر سرمستی من یادت هست؟
    عاشقی ها، بی کسی ،دلواپسی
    هیچ نمیدانم هنوز
    ازمیان روشن و خاموشیِ سیگارت
    یادِ من دردل تو، هست هنوز؟

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۸ شهریور ۹۴

    یه حرف با باد

    کسی رو، دیگه پشتِ ذهنم ندارم

    حالا دیگه چه فرقی میکنه لخت بگی یا با چادر

    وقتی هیچ کسی هوش نداره که گوش نداره

    وحشتی از دیوارو موش و فراموشی نیست

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۴ شهریور ۹۴

    یه حرفه نصفه کاره

    پشت یکی از همون درب های بسته زندگی الکی منتظر نشسته بودم که افتادم توی فکراینکه آخر این همه گذشت و گذشتن از کوچه پس کوچه و خیابونهای اسفالت و خاکی ، تارک وروشن ، شلوغ وساکت،روزگار چی گیرما اومده ؟الکی سرمون رو شیره مالیدن وماهم دلمون خوش که چی داریم مثل آدم زندگی میکنیم غافل از اینکه تا اومدیم بفهمی و شغور دار بشیم و به بقیه خودی نشون بدیم ، یه وقت به خودمون آمدیم که ته چاله آب عمر از سرمون گذشته و حالا هرچی داد می زنیم فقط قلپ قلپ آب لجن با طعم سر پیری معرکه گیری از حلقم فرومیره . .

    گفتم معرکه گیری یه هو سر بالاکردم دیدم بالای چاه مقنی و چاله کن و چاه بازکن دور هم وایسادن و این میگه مقصر توِاون یکیه ، اون میگه اول مرغ بود بعد تخم مرغ یا اول تخم مرغ . . . . . . .

    این پایین من موندم ویه دنیا چه کنم های بی دلیل وبا چنگ ودندون دنبال یه جای آرمش برای نفس تازه کردن . . . . اون بالا یه گله مثلا آدم که دنبال مقصر میگردن تا خودشون رو تبرئه کنندو یه شب دیگه وجدانشون خواب زده نشه

    حرف حرف می یاره حرفم که تمومی نداره اما . . . . وقتی . . کسی گوش نداره . . . .

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۴ شهریور ۹۴

    به من نگاه کن

    مرا به چشم واژه هایم نگاه کن

    آنگاه که حس هایم

    از پشت پنجره تنهایی تو

    به دنیای نم دار چشمانت

    پل می زند تا سیلاب شور

    تن گونه ات را با خود نبرد

    مرا به چشم بودن نگاه کن

    مرا امان باریدن بده

    تا دیگر هرکسی نا کسانه

    رد دردم را ناخنک وارمزه مزه نکند

    مرا میان تلخی خط خطی هایم

    از میان آنچه گاه فریاد می شود

    بی صدا دردی خط خطی . . . .

    زخمی عمیق برسینه کاغذ

    از این امید ها که بی دلیل ناامید می شود

    مرا از پشت آنچه نگاه میکنی

    مرا از بعد همه دیدن هایت

    نگاه کن

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۲ شهریور ۹۴
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد