۱۳ مطلب با موضوع «حوا نامه» ثبت شده است

من حوایم

می خواستم بچه گی کنم . . گفتن:

نه پر ، پایت را باز نکن  ، خودت رو جمع کن ، تنت رو بپوشون. . . .

خواستم  جوانی کنم . . . . گفتن:

بلند نخند . . نگاه نکن. . . مویت رو بپوشان . . . دست ند ه. . . . این جا نرو . . . .

خواستم بزرگ شوم . . عاشق شوم . . . . همسر . . فرزند . . . . . . خوشبختی. . .

افسوس که همیشه زیر چتر این وسایه آن بودم و غیر سایه هیچ

کاش کسی بود که باور میکرددرسته که زنم اما  من هم انسان هستم  و نه موجودی بدون حس و درک و فهم از لذت وشادی

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۱۰ آبان ۹۸

    درآرزوی باور

    توی شهری پراز رنگ و نورو دود

    من ، اینجا ، تنها با همه زنانکی خویش

    اسیر در پرده توهمات پوسیده در زمان

    متهم به نا کرده ها، پای در بند قانونِ بی قانونی

    چگونه باورم شود ، اعتماد همراهی

    چگونه باورم شود این خواستن های واهی

    چگونه از میان گرگهای شیک پوش

    باورم شود فصل همدلی ، فصل عاشقی

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۳

    به جرم زن بودن


    وقتی جلو آیینه می ایستم ،  صدا ها و زمزمه های دور برم بیشتر میشه  و باورم می شود آیینه خواصیت سمعکی داره . . . .

    از دست این پژ وک ها . . . . دارم دیونه میشوم از این همه سئوالی که جوابهایش جواب نیست اما دست از سرذهنم زندگی و روحم بر نمی داره

    برده داری بد ترین نوع هجوم وسلب حقوق اجتماعی انسانه . . . اما وقتی کسی  بدون اجازه قیم قانونی!!! حق از دواج نداره وقتی حق شادبودن . . حرف زدن . . نگاه کردن . . حتی یک ابراز احساس رانداره . . . یعنی باز هم . . . . .

    رگ غیرت شون عین فنرمی زنه بالا اگر کسی یا کسانی به تشخیص  کاملا آبکی خودش مزاحم بشه. . ولی  همون غیرتی با هزار ترفند و دروغ دنبال باز بینی پشت لبا س جنس مخا لفه ؟؟؟؟

    اونطرفی ها حق دارند همه چیز را تجربه کنند حتی  کثیف ترین ترفند ها را برای هوس های واهی . . اما کمی بالا بودن سربند من جنایتی است کیفری قابل ارجاع به دادگاه لاهه ؟؟؟؟

    راستی  اجهاف و تبعیض یعنی چه ؟؟ با این  هیاهو ها زیر فشار تیر باران  اتهامات از قبل محکوم بودن . . . . دست و پا بسته غرق شدن در اقیانوس چهار چوب و قوانین نا نوشته . . . . یعنی همه به خاطر اینکه زن هستم ؟؟!!! اما جرا ؟

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۳

    روزگار من


    مستی زمزمه ای عاشقانه

    گرمی حس جریانی پر طپش

    عمری در وحشت بود و نبود

    پنهان پشت پرده ، اسیر بودن در پرده

    مرگ هزاران لذت کوچک

    امانت داری از امان تن و ذهن خویش

    عاقبت شبی بی اراده من، اجبار

    درپس پردهِ رنگ و لعاب

    نماد وجودم، بکارتم را

    مردی در تلخی یک هم خوابگی

    با لبخند و غرور. . .

    با شرم از دردی یادمان

    به سرور نشست و با خود برد

    چه حماقت مظلومانه ای به دوش دارد

    این امانت داری ازپرده نمایش ما

    انوشه گلبن **بهمن92

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۴ بهمن ۹۲

    درد های یک حوا

    عقربه دیواری ، عقرب وار نیش می زد

    شبِ از نیمه گذشته مرا

    مردکِ غریبه

    لخت ، کنار بسترم

    بی خبراز چرای آنچه فروخته ام

    بعد تن خواهی غرق دود سیگار

    درتلاطم تصوری دور

    به عقربک دیوار نگاه می کرد

    بی وحشت زین هم خوابگی ، دگرشب

    درحریم همسرو خانه خویش

    تکرار غلیظ، فریب  وریا

    نجوای دروغین پاکی و صفا

    انوشه گلبن *بهمن 92

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲ بهمن ۹۲

    نسخه پیچ

    نسخه عشق و عاشقی ام را

    نسخه پیچ ، باترس و پنهانی

    درون پاکتی با خط قرمز

    که چند کپسول هم دلی جعلی

    یک شیشه پراز حرف  عاریه

    قرصهای فرضی تفاهم

    گذاشت و سکوت کرد

    نسخه ای مشابه ، پر درد

    مخدری برای نفهمیدن

    افسوس که دیگر این دردمجهول

    استخوان اعتمادم را ربود


    انوشه گلبن **بهمن92

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲ بهمن ۹۲

    وصله ی نچسب

    خیال پردازی با تو
    که شبی مرا به کشور گیتارها، اسپانیا
    شبی به مزارع قهوه ی آفریقا
    و شبی به سینمای وسترن آمریکا
    می برد
    از من زنی ساخت
    که واقعیت را
    مثل عضو پیوندی و از گروه خونی من نه
    پس می زند!

    احتمال مرگ کم نیست
    این "نیست بودنت"
    این وصله ی نچسب
    به من نمی چسبد!

      مهدیه لطیفی برف روی خط استوا
     

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۱ دی ۹۲

    زشتی خیال

    گناه زشتی خیالت را

    به تنم وصله می زنی؟

    چه با لذت لیس می زنی

    با چشم هرزه بینت از پس

    این پوستین اجباریم

    تن عریان توهم ذهنت را

    چه آسان بد نامی هوس بارت

    وصله تن محروم ومحکومم شد


    دی 92گلبن

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۱۷ دی ۹۲

    سئوال بی جواب

    می گویند بد ترین وکثیف ترین تجارت؛  تجارت  برده است . . . پس چرا ؟ ازمن تنها  برده بودن  و استفاده کالایی برایت قابل فهم است ؟؟!!می گویند انسان به اندازه درکش از انسانیت محترم است . . . .پس چرا ؟ من برای تو به اندازه سکوتی که درمقابل خواست های نا بجایت میکنم ارزش دارم ؟؟!! میگویند جوانی سرزمین تجربه وشور و شادیست. . . . . . پس چرا؟ هر هوس رانی وتن خواهی توچنین است و تک لبخند من رسوایی؟؟!! میگویند مرد با وجود نیمه مکمل اش کامل میشود . . .پس  چرا ؟ برای تو تکامل به هزارن ختم می شود و برای من به تنها یکی؟؟!! میگویند ما هردوانسانیم و حق حیات برابرداریم . . . . . چرا؟  تو باتمام حیله ها و نیرنگ هابا همه تن خواهی ودروغهای پنهان  همچنان شوی  و مرد خانه ای ومن با کوچکترین اعتراض  محکوم به رسوایی وهرزه گی؟؟!! میگویند. . . . .پس آخر چرا؟. . . . .

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۶ دی ۹۲

    لالایی برای خاتون

    درمیان جنگل دود وصدا

    خاتون تنهایی ام آرام بخواب

    سربروی شانه های مهربان

    محرم جان وتنم آرام بخواب

    سرزمین دیو وجن است وپلید

    روزگارما ، روز ، ازگاه  ، مار ها

    گرگ و میش هردو به هم مانند وما

    این میان سرگشته از ناباوریی. . . 

    خاتونم . . . آرام بخواب

    دی91  گلبن


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۵ دی ۹۲
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد