۷۸ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

بودن با تو


کاش شبنم سحرگاه بودم
برگل رویت می نشستم
یا نسیم صبحگاهی
شانه برمویت میکشیدم
کاش پروانه بودم
روی شانه ات میآرمیدم
یاکه چو قطره باران
بوسه بارانت می نمودم
کاش می شد بود باتو
کاش می شد بود با تو


گلبن

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱۸ دی ۹۲

    عشق حیات جاوید

    عشق را نباید قدم زده باشی. عشق را برای تماس دو تن نباید خواسته باشی. عشق را نباید گوشه دنجی دود کرده باشی. عشق را نباید در فنجان قهوه‌ای هورت کشیده باشی. عشق را نباید در اندام دیگری تنیده باشی. عشق را نباید بافته باشی چون فلسفه. عشق را نباید زاده باشی با ذهنت. عشق را در تفسیر ماه و ستاره نباید خواسته باشی . عشق را نباید آه کشیده باشی ، عاشقی واقعی درد و رنج نیست عین حیات است عین زیستن جاوید   است عشق را باید زندگی کرده باشی. باید با چشم دلت خواسته باشی تا از بودنش حتی در قلب کسی دیگر لذت ببری عشق باید زیسته باشد در درونت و زیسته باشی در درونش تا هیچ زیستنی را نخواهی بی او


  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱۸ دی ۹۲

    زشتی خیال

    گناه زشتی خیالت را

    به تنم وصله می زنی؟

    چه با لذت لیس می زنی

    با چشم هرزه بینت از پس

    این پوستین اجباریم

    تن عریان توهم ذهنت را

    چه آسان بد نامی هوس بارت

    وصله تن محروم ومحکومم شد


    دی 92گلبن

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۱۷ دی ۹۲

    یاد آوری


    تازیانه زدن هایت را خرج این روح زخمی نکن . . . ارزش بودن باتورا ، ندارد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۱۷ دی ۹۲

    نجوا در آیینه

    همیشه حق به جانب ماست . . همیشه دیگران اشتباه می کنند و ما برحقیم . . . .و یادمان نمی آید میان کلمات وکارهای روز مره چگونه قطع کردن هارا پنهان کردیم چگونه خودرا پشت این و آن آدرس مجازی مخفی نگاه داشتیم  . . سکوت هیچ وقت علامت نفهمیدن نیست . . . . من هیچ واهمه ای از شهره شدن به بد ترین القاب ندارم . . چون خود واقعی ام را سالهاست که می شناسم . . . باور دارم زندگی همه خواستن های زیبا را از من دریغ کرده اما چون زنده هستم پس زندگی می کنم عاشقانه . . . . . واین بودن را صمیمانه  نه تنها در دنیای مجازی بلکه در دنیای واقعی میان همدل ها و هم راهانم قسمت می کنم . . . . روزگار بی اعتباری است ؟ قبول این هم درست  ولی من هیچ اصراری به مقبول شدن خودم ندارم  راهم از آنان که کج فهمی و  ندیدن واصرار در نفهمیدن را پیشه کرده اند جداست . . . . ترجیح می دهم تنها گوشه اتاقم به سیگارم پک بزنم و چای بنوشم تا زندگی زمان محدودم را صرف بودن و یاوه گفتن با این خیل جماعت  دور اززندگی کنم    

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۱۷ دی ۹۲

    *روز نوشت*

    سکوت می کنم در مقابل بازی هایت ای زندگی. . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۱۷ دی ۹۲

    غروب دست تو

    دستت که از آسمان ذهنم غروب کرد

    حسرت همه باریدن چشم به دلم رسوب کرد

    انگار گِل لگد می کرد کلامم

    وهیچ رد گِلی به دیوار خاطرت نیست

    دستت که از آسمانِ ذهنم غروب کرد

    فهم اعتماد همدلی به شب رسید

    انگار آن همه عاشقی و صداقتم

    در تو مفهومی غیر تن خواهی نداشت


    گلبن

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۵ دی ۹۲

    بیرون از جریان زندگی

    اینجای شعر سینه ی ثانیه جِر خورده است !

    یک سرفه از سطر ها بیرون افتاده

    بیرون از جریان

    مثل خودت از آدم ها

    مثل من از زندگی .

    ---

    سیدمحمد مرکبیان.

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۵ دی ۹۲

    روز نوشت سفر 1

    دلم باز هوایی شده. . سرم انگار چرخ می خورد درون خاطره ها. . . عجب سودایی گرفتار آمدم دوری دلتنگی و نزدیکی درد خاطره. . . .. اما باهمه اینها بازهم عاشقت هستم عاشق همه آن زخمهایی که به یادگار برجسم و روحم ساکنینت زده اند. . . وتنگ می شود هوای نفس کشیدنم . . . . فردا تهران. . . . سه شنبه بلوط. . . دلم یک فنجان عاشقی غلیظ می خواهد . . . . . . .

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۵ دی ۹۲

    باز خوانی خاطره

    وقت ترک کردن اتاق خاطرات . . .

    کُرک‌های فرشِ خواب رفتنت را می دید

    وعطرِ بی رمقی از بوی تن‌ات

    بر شیارهای گردنم

    ویاد زلالِ اشک‌های تو

    بر هرکجای پیراهنم که دست می‌گذارم

    وشانه هایم که هنوز

    گرمی سروپیشانیت را ید ک می کشد

    خرداد92 گلبن
     


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۴ دی ۹۲
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد