سیزده بدر گرامی باد

به طور کلی در میان جشن‌های ایرانی جشن  سیزده به در  کمی مبهم است،گفته می‌شود ایرانیان باستان در آغاز سال نو پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می‌رفتند و شادی می‌کردند  زیرادر اکثر نقاط ایران بعد از چند روز دید و بازدیدهای نوروزی باید کشت و کار کشاورزان شروع می شده و لذا روز سیزده و یا شیشک اول باید همه به مزارع و کشت و زارها می‌رفتند و کار را شروع می‌کردند این در واقع جشن کاشت است. سیزده بدر سنت ایرانیان باستان به مناسبت پیروزی ایزد باران (تیر روزدر زبان اوستایی تیشتَریَه )بر دیو خشکسالی اَپوش می‌باشد. در باور پیشینیان پیش از آشو زرتشت برای این که ایزد باران در سال جدید پیروز شود و دیو خشکسالی نابود گردد باید مردمان در نیایش روز تیر ایزد از این ایزد یاد کنند و از او در خواست باریدن باران نمایند. در ایران باستان پس از برگزاری مراسم نوروزی سیزدهم که به ایزد باران تعلق داشت مردم به دشت و صحرا و کنار جویبارها می‌رفتند و به شادی و پایکوبی می‌پرداختند و آرزوی بارش باران را از خداوند می‌نمودند تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار سعد و فرخنده دانسته‌اندبرای مثال در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، جدولی برای سعد و نحس بودن روز ها قرار دارد که در آن برای سیزدهم نوروز که تیر روز نام دارد، کلمهٔ سعد به معنی نیک و فرخنده آمده‌است. بعد از اسلام چون عرب سیزدهم تمام ماه‌ها را نحس می‌دانند، به اشتباه سیزدهم عید نوروز نحس شمرده شد.



  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۴ ]
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱۳ فروردين ۹۳

    بهار آمد


    عاقبت از راه رسید

    باوقار همچو بانو سپید

    نم نم باران پیشکش راهش

    سپید شکوفه سیب  پیش گامش

    قاصدش قاصدک های رقصان

    و هم او پیام آور این رستا خیز

    صور دمیده شد شاید در دل مردگان

     که دل بشوئید  ، از سردی  زمستان  بی عشق

    بهار ،  بانوی عاشقی از راه رسیده است


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۳

    توی این شهر


    همین کوچه ها

    همین شهر پرِ شلوغ

    عابرش لب به لبخند داشت

    دل به سرود وگرم مهر

    و

    هیچ دلی را درکوچه هانمی بردند

    برای دسربعد شام تنهایی

    ومشت شان مهربانی پنهان بود

    انقدر پنهان که برای هرخسته پیدا بود

    برای رفتن از پی هوسی

    هیچ کسی خنجری از پشت

    در دست نداشت

    توی همین کوچه ها

    توی همین شهر شلوغ

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۳

    برای یک دوست


    گاه صحبت «رفتن » که می شود . . اگر چه گاهی انجام این فعل نا گزیر است  اما دلم تنگ می شوم  نمی دانم شاید همین دلیل هنوز ماندن و چسبیدن به این شبهه زندگی ام باشد . . . شایدهم  به دلیل بی شهامتی بهانه !!! نمی دانم اما واقعیت این است که هرگز جدایی برایم آسان نیست حتی در این دنیای مجازی و بخصوص از کسی که واقعا وبلاگ جالبی داشت . . . . شهر عجیبی ست !!! فقط می گویم دلم تنگ می شود

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۳

    این حرف. . . .

    نه حرفی که فهمیده شود

    نه شعری که متنِ حرف را رسانده باشد

    انسانِ رنجور

    انسانِ بی حوصله از گفتن وُ سُرودن

    بی خبر است

    زخم تا دهان باز نکند

    زبانِ شعر وُ دهانِ انسان بسته می ماند

    ای کاش

    تسلای خاطرمان را از گوشه ی لب هاشان گرفته بودیم

    برای خوابی که شکسته پشتِ میز

    برای به صبح رساندنِ شب

    در قعرِ تاریکیِ پنجره

    به هنگامِ مرورِ فردا

    صدا می زنی " به دادم برس"

    وَ آخرین نجات دهنده را

    بی خواب می کنی.

    |سیدمحمد مرکبیان|

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۱ فروردين ۹۳

    برای امسال

    نمی دانم شاید وقت آمدن نوروز خواب یودم درست مثل همان افسانه قدیمی نمی دانم اما امید وارم سال خوشی باشه برای همه بخصوص برای عزیزان همراهم . . . . برای محمد مهربان برای نرگس بانو برای حمزه عزیز و خانم شیدا. . .  برای بانو مرضیه دوست جدیدم وبرای مهتاب مهربان و برای خیلی هایی که میدانم و میدانند که به یادشان هستم


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۸ فروردين ۹۳

    چهارشنبه سوری

    یکی از جشن‌های آتش که در ایران باستان برای پیش درآمد یا پیش‌باز نوروز برگزار می‌شده و آمیزه‌ای از چند آیین گوناگون است، جشن سوری بوده‌است.سوری به معنی سرخی است و اشاره به سرخی گل است که در این روز می‌افروخته‌اند. این آتش را در شب سوری که هم‌زمان با روزهای «بهیژک» یا «پنچهٔ دزدیده» بود برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما، آن هم بیشتر بر روی بامها می‌افروختند که هم شگون داشته و هم به باور نیاکانمان، تنورهٔ آتش و دود بر بامها، فروهر درگذشتگان را به خانه‌های خود رهنمون می‌کرده‌است به دیگر سخن این آتش‌افروزی بر بام خانه‌ها، آخرین گام از آیین‌های گاهنبار پنجه یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز فروردیان یا فروردیگان می‌گویند که دربرگیرندهٔ پنجه کوچک (پنج روز نخست-اشتاد روز تا اناران- از ماه اسفند در گاهشماری زرتشتی، برابر با بیست و پنجم اسفند ماه بنا به گاهشمار رسمی کشور) و پنجه بزرگ (پنجهٔ دزدیه، پنج روز پایان سال) می‌باشدچند روز پیش از نوروز مردمانی به نام آتش‌افروزان که پیام‌آور این جشن اهورایی بودند به شهرها و روستاها می‌رفتند تا مردم را برای این آیین آماده کنند. آتش‌افروزان، زنان و مردانی هنرمند بودند که با برگزاری نمایشهای خیابانی، دست‌افشانی‌ها، سرودها و آوازهای شورانگیز به سرگرم کردن و خشنود ساختن مردمان می‌پرداختند؛ آنها از هفت روز پیش از نوروز تا دو هفته پس از نوروز با پدید آمدن تاریکی شامگاه، در تمامی جایهای شهر و ده آتش می‌افروختند و آن را تا برآمدن خورشید روشن نگاه می‌داشتند. این آتش، نماد و نشانهٔ نیروی مهر و نور و دوستی بود. هدف آتش‌افروزان برگرداندن نیروی فزاینده و نیک به مردمان برای چیره شدن بر غم و افسردگی بود. همین هدف مهمترین دلیل برپایی جشن سده در میانه زمستان هم هست.


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۷ اسفند ۹۲

    سرفصل نو

                                                               به جای اینکه در شبهای من خورشید بگذارید

                                                                    فقط مرزی میان باور و تردید بگذارید

                                                                     اگر چه چشم هایم کور شد مانند صدف

                                                               به جای قطره های اشگ ، مروارید بگذارید

                                                                  همیشه باد در سر دارم و همزاد مجنونم

                                                               به جای باد ، درفرهنگِ عاشق بید بگذارید

                                                           همین که عشق من شد سکه یک پول این مردم

                                                               مرا بر سفره های هفت سین عید بگذارید

                                                             خیالی نیست ، دیگر دردهایم را نمی گویم

                                                              به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید

                                                         ببخشیدم ! برای اینکه بخشش از بزرگان است

                                                                خطا های مرا پای خطای دید بگذارید

                                                              گرفته نا امیدی کل دنیای مرا ، ای کاش

                                                              شما آن را به نام کوچکم «امید» بگذارید

                                                                                                                 «امید صباغ نو»


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۶ اسفند ۹۲

    شعر خاطره

     

    از جور زمان  ، زهر کسان

    هیچم وحشتی نیست

    از سردی وسوزش کلام

    هیچ غمی نیست

    وحشت زطنابی ست

    بافته از خاطرو یاد

    برگردن دل کرد

    به پا دار ِ مکافات

    دی89

    روزگاری نوشته بالا را به والا همراهی تقدیم کردم حالاکه خودش دارفانی را وداع کرده یادگارش مرا یاد بهترین روز ها انداخت  خواستم به این وسیله  ادا احترام به دوستی کرده باشم که همه زندگی اش را عاشقانه سرود

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۴ اسفند ۹۲

    روز نوشت

    وقتی که حس تو به آدمهای دور برت حکم گنجیشگ های در رفت و آمدِ روزهای برفی میشه،. . . ..  وقتی خودت و زندگیت  قطار مترو میشه ، از سریک ساعت مشخص شروع ، ایستادن و رفتن های بی دلیل تکراری ،. . . . . وقتی گنجشک روزی می شوی ،. . . . کاش بدانی شاید سنگ مفت باشد اما دل آدمها مفت نیست . . . . . دیر به جنبی قطعات ترا به ذوب آهن تحویل می دهند . . . وبعد . . . .  زیرنم خاک تازه یادت می آید انسان برای عشق و عاشقی خلق شد ونه چیز دیگر


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۲ اسفند ۹۲
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد