تمام دلم پراز حرف است اما لبانم سکوت میخواند و بس . .. . چقدر دلم برای کنج خلوت بلوط تنگ شده . . . کافه بلوط با آدمهایش که عاشقانه عاشقی می کنند حتی در سکوت شان . . . . .

تازه از سفر برگشته ام اگر چه سفری شاد بود و رویایی اما دلم برای یک لقمه حرف عاشقونه تنگ شده . یاد دوستی افتادم که این روز ها سخت ساکت شده و در جواب اعتراضم به این سکوت فقط تائید کرد که دیگر گوش شنوا نیست راستی چه اصراری ست به گفتن وقتی وحشت تفسیر توهمی قلبت را می لرزاند 

اما من که دلم طاقت نداره . . اصلا حرف حساب هم سرش نمی شه کاش می توانستم احساسم را پنهان کنم