چه خوب شد که تو

نمی توانی سینه ایم را

از شکاف پیرهن تنم

نگاه کنی . . .

چه خوب شد که

حدو اندازه درد

ته نشین شده در انسان را

هرگز نمی شود دید

زخم ضربه ها

درد رفتن ها از روی

 شکسته های اعتماد و باور

چه خوب شد که

درهیچ کلام و واژه ای

جای نمیگیرد این ته نشین ها