به بهانه ها التماس نکن
وقتی بودنت از سر اجبار است
به چشمم نگاه کن وببین
سالها پیش رفتنت را ثبت کرد
- انوشه گلبن
- جمعه ۲۴ خرداد ۹۸
به بهانه ها التماس نکن
وقتی بودنت از سر اجبار است
به چشمم نگاه کن وببین
سالها پیش رفتنت را ثبت کرد
. . . . داشتم به این فکر می کردم که خیلی از آدمها در طول زندگی چقدر سخت عوض می شوند و خیلی ها چه راحت عوضی و درست همانی که انتظار نداری همانی می شود که باید می شد
کجای این آسمان پرستاره
ستاره ای برای بودنت بافردا
گورسو میزند
که این چنین حریصانه
دردل
امید را نشاء میزنی
با نجوا
دستهای خالیم را باور کن ..
که در انتظارتقدیم گلی بودند ..
برای شاید اعتماد به فردا
که پناهی پرنده زحمی ..
شاید برای پروازی دیگر
کسی دیگر باورندار دستهای خالی
مرهم بالی خونین خواهد بود ....
کسی چه میداند ؟!شاید
یک روز تو هم مبتلا شدی
به همین دردِ دست گرم
با نجوای نگاهی سرد
به همین نورخاطره ها
درتاریکی فراموشی
کاش بدانی، وقت نبودن هایت
چگونه گلهای قالی ، زیر ردقدم هایم
تاب نمی آورد
وچشمانم ، چگونه
حرکت کند عقربه هارا نفرین می کند
وقت نبودن هایت
حتی سینیِ فنجان قهوه
به دنبال سهم فنجان تو میگردد
کاش می دانستی
وقتی دیدنت ، دور می شود و دیر
دلتنگی ،چه طعم تلخ دارد