کاش این تن ها از تنهایی من
پرمی کشید چون دود سیگار
کاش سایه های مجازی اش
از دیوار دل و خاطره شسته می شد
درست مثل رد سرخ و سیاه سرنهادن
از تن چرک پیراهنی کهنه زیرباران اشگ
- انوشه گلبن
- جمعه ۱۹ مهر ۹۸
کاش این تن ها از تنهایی من
پرمی کشید چون دود سیگار
کاش سایه های مجازی اش
از دیوار دل و خاطره شسته می شد
درست مثل رد سرخ و سیاه سرنهادن
از تن چرک پیراهنی کهنه زیرباران اشگ
نیستی تابدانی ، این نبودنت
دردیست که هردم یادت تازه مید ارد
کاش می دانستی
وقتی گاهی حالِ من می پرسی
خود چه زخمیست گفتن
هستم ، خوبم . . . .
لب هایت را همان جا بگذار
بیا تا شب را قدم بزنیم
تنت راروی تخت عریان رهاکن
امشب دلم پای همدلی می خواهد
شاید بارانی نباشد
شاید نه باد و نه سرما
دلم هوس یک فنجون دست گرم بی ریا کرده
بیچاره قصد ودست روزگار
که همه ندانستن های من و
نخواستن های تورا ، به گردنش آویختیم
بیگناه حرف مردم ،
که همه نگفتن های گفتنی
همه بهانه ،توهم ، فهم نشدند ، ندیدن را ،
توی دهنش گذاشتیم
بی گناه دوره وزمونه
که
همه نقابها وافکار کثیف مان را
به تنش مالیدیم
بدبخت من و تو
که همه سالهایمان ؛ بابی انسانی ، تلف شد
سرم را به آسمان می دوزم
شاید
از سرعت اشگهایم
که در شیب تند شیارزمان
سررازیراست ، بکاهد
واین جا - فاصله -
آخرین مکان بودن باتو
دیواریست به ضخامت یک شیشه
دنیای من بودن باخاطره ها
دنیای تو
رفتن و فراموشی
دلم را به جا رختی اویختم
وشانه های تنهاییم را درآغوش گرفتم
زانوانم ، این بهترین همراه هم پایی ات
هنوز تاب می آور بعد رفتن
کاش چشمانت مرا ندیده بود
کاش هنوز همه دنیایم تنهایی بود
کاش عاشقی یاد م نمی ماند
کاش عشق رانشانم نمی دادی
کاش هزاران کاشته عاشقانه ام
درسکوت ؛ بعد رفتن وتنهای ،
گل نمیداد
وقت نبودنت ، همه گل واژه شاعری
پژمرده نگاه به در دارند
وهیچ کاری از شبنم چشمانم برنمی آید
چشمان منتظرم را به قاصدک سپردم
شاید آن هم برود دور شاید
وشاید خبر از آمدنت
وگوشهام را گوشواره
مترسک دشت مهربانی ات
شاید آمدنت را زود ترجار زد
بی تو حتی خورشید صبح
میلی به تازه تابیدن ندارد
بیا کنار پنجره یادها بنشین
شاید نسیم مهربانی
تا دیداری دیگر زنده نگه دارد
زندگی را
کاش یادت نرود
بین بی باوری آدمها
ازپی آن همه نا رنگی ها
یک نفر هست هنوز
که ترا باور به دلش هست هنوز
بین این دنیای غوغا وفریب
که سلامت ندارد پاسخ
حتی درحد یه نگاه
کاش یادت نرود
یک نفر هست هنوز
عاشقی میداند .، بادلت همراه هست
کاش یادت نرود
یک تفر هست هنوز
باتو هم باوراست
نکندغوغای این دنیایِ فریب
نکند کنج هیاهو برود از یادت؟!!
کاش یادت نرود
کاش یادت نرود
هیچ نگو. .. . وقتی بامنی . . .
دودمان مفاهیم به باد میرود .
از عاشقانه های حرف به حرف
برای من و قلب کوچکم
تابش خورشید چشمانت کافیست
تا محو شد دربود تو
هیچ نگو وقتی بامنی
بیخود به مغزقلمت فشار می آوری
وقتی همه کلمات منجمد می شوند
در سرمای بی عاطفه دنیای پراز دروغ
فریا د زدن زیر آوار واژگونی مفهوم
تنها ریشخند و مجنون بودن نصیب می کند
وقتی هیچ برق امیدی درچشم هیچ کس نیست
من سیم اعتمادم را از برق خواهم کشید