۲۱۵ مطلب با موضوع «شعر من» ثبت شده است

وحشت

وحشت من تنِ تنهایی نیست
وحشت از آمدن این سایه ها
رفتن از پی آن هوس نیست
وحشتم از دستان گرمی ست
که در دلش پناهِ بی پناهی نیست

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    باران

    باران
    بوسه های عاشقانه ات کجاست؟
    تا دوباره کلام عاشقی،
    خانه نشین لبان سوخته ام کند
    بختک سکوت ، تلخ می کند نگاه عاشقم را

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    حال خراب

    جا مانده ام روی دست روزگار
    او خسته زمن ، من خسته تر از فریب و نقاب
    نه عشقی ، که چون باده ناب
    مستم سازد ، مست خراب
    نه رفیق راهی ، که دراین طوفان زندگی
    سربه شانه زار، تکیه گاه و پناهی
    زندگی. . .
    سخت بی تاب از این حال خراب
    کاش از اذل این عاشقی یادم نبود

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰

    باران شبانه

    سکوت می شود همه دنیای خیال
    انگار زمانه هم از حرکت باز مانده
    درست مثل نگاه خسته ام
    که گیج چشم در چشم عریانی ست
    انگار که باران شب هم با آن همه تلاش
    در نخ شستن من و ما وامانده

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۰۰

    قلندر قدیمی

    خیلی وقتــــــه یه کسانی مثل ما،

    قلندرو مست و خراب

    درگذرِ کوچه پس کوچه  شهرشلوغ

    ناله ای کرد درگوش باد

    نه دلی مانده برای بردن

    نه سَری هست برشانه یار

    لیک مانده هنوزهم گاهی

    نیمکتــــــــ خالی درگوشه دنج

    تکیه گاهی، قدرنفس یک آه

    شعرمن ۴/۹ . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۰

    یک گوشه دنیا

    یک گوشه کوچک این دنیا

    بیرون از هیاهوهای شلوغ

    بودن ِتکیه دادن ، تکیه شدن

    طوفان واژه های بی تفسیر

    نوازش کردن و نوازش شدن

    بدون مرز بدون تن خواهی

    وسکوت

    خواندن و خوانده شدن از چشم

    شعرمن۹۹/۱۲/۳

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰

    روبه آینه

        اجبار زیریک سقف ماندن
    زیردندان گرفتن خاطرهِ بی طعم
    وا مانده کلامِ خشگ در گلو
    سایه هایی درتاریکی عمر
    تبدیل دلبستگی به وابستگی
    زنجیر قضاوت ، تن دادن اجباری
    کجاشد آن همه نوازشها
    کجا رفت عاشقی ها دلتنگیها

    شعرمن۴/۸. . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰

    انتظار هیچ

       درانتظار آمدن هیچ کسی
    فنجان قهوه را فال گوش
    کنارعابرهای بی صدا
    که هر حسی رابه اصرار
    عشق می خوانند تا ، شاید
    فقط شاید ، کمی از تن ها
    تنهایی را خاطره باشند
    برای روزهایی که همه قابها
    خالی از همه فال هاست

    شعرمن۲/۴. . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۰۰

    قاعده بازی

      حـــــــتـــــــــیــــــــــــــ. . . . .
    همه خط فاصله پیاده رو شهر
    این روزها خبردارند. .. . . .
    ازکسی دیگر گِله ای نسیت
    وقتی ، عمری حوصله سرفته را
    باپاروی حرف باورهایت
    ناشنوا ، به سررفته سرشد
    قاعده این بازی میان شهرنقابداران
    سکوت از حرف دل بود که ندانستیم

    شعرمن ۲/۴. . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۴ ارديبهشت ۰۰

    بی تکیه گاه

    به دیوارو آینه هم دیگر اعتباری نیست
    دیوار از تکرار تزویر موشها ، گوشش پر
    آینه از فشاربختک نقابها پرترک
    دیگرنه تکیه بر گاهی
    نه تصویربر آه

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۰۰
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد