وحشت من تنِ تنهایی نیست
وحشت از آمدن این سایه ها
رفتن از پی آن هوس نیست
وحشتم از دستان گرمی ست
که در دلش پناهِ بی پناهی نیست
- انوشه گلبن
- پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۰۰
وحشت من تنِ تنهایی نیست
وحشت از آمدن این سایه ها
رفتن از پی آن هوس نیست
وحشتم از دستان گرمی ست
که در دلش پناهِ بی پناهی نیست
باران
بوسه های عاشقانه ات کجاست؟
تا دوباره کلام عاشقی،
خانه نشین لبان سوخته ام کند
بختک سکوت ، تلخ می کند نگاه عاشقم را
جا مانده ام روی دست روزگار
او خسته زمن ، من خسته تر از فریب و نقاب
نه عشقی ، که چون باده ناب
مستم سازد ، مست خراب
نه رفیق راهی ، که دراین طوفان زندگی
سربه شانه زار، تکیه گاه و پناهی
زندگی. . .
سخت بی تاب از این حال خراب
کاش از اذل این عاشقی یادم نبود
سکوت می شود همه دنیای خیال
انگار زمانه هم از حرکت باز مانده
درست مثل نگاه خسته ام
که گیج چشم در چشم عریانی #تُ ست
انگار که باران شب هم با آن همه تلاش
در نخ شستن من و ما وامانده
خیلی وقتــــــه یه کسانی مثل ما،
قلندرو مست و خراب
درگذرِ کوچه پس کوچه شهرشلوغ
ناله ای کرد درگوش باد
نه دلی مانده برای بردن
نه سَری هست برشانه یار
لیک مانده هنوزهم گاهی
نیمکتــــــــ خالی درگوشه دنج
تکیه گاهی، قدرنفس یک آه
شعرمن ۴/۹ . . .
یک گوشه کوچک این دنیا
بیرون از هیاهوهای شلوغ
بودن ِتکیه دادن ، تکیه شدن
طوفان واژه های بی تفسیر
نوازش کردن و نوازش شدن
بدون مرز بدون تن خواهی
وسکوت
خواندن و خوانده شدن از چشم
شعرمن۹۹/۱۲/۳
اجبار زیریک سقف ماندن
زیردندان گرفتن خاطرهِ بی طعم
وا مانده کلامِ خشگ در گلو
سایه هایی درتاریکی عمر
تبدیل دلبستگی به وابستگی
زنجیر قضاوت ، تن دادن اجباری
کجاشد آن همه نوازشها
کجا رفت عاشقی ها دلتنگیها
شعرمن۴/۸. . . .
درانتظار آمدن هیچ کسی
فنجان قهوه را فال گوش
کنارعابرهای بی صدا
که هر حسی رابه اصرار
عشق می خوانند تا ، شاید
فقط شاید ، کمی از تن ها
تنهایی را خاطره باشند
برای روزهایی که همه قابها
خالی از همه فال هاست
شعرمن۲/۴. . . .
حـــــــتـــــــــیــــــــــــــ. . . . .
همه خط فاصله پیاده رو شهر
این روزها خبردارند. .. . . .
ازکسی دیگر گِله ای نسیت
وقتی ، عمری حوصله سرفته را
باپاروی حرف باورهایت
ناشنوا ، به سررفته سرشد
قاعده این بازی میان شهرنقابداران
سکوت از حرف دل بود که ندانستیم
شعرمن ۲/۴. . . .
به دیوارو آینه هم دیگر اعتباری نیست
دیوار از تکرار تزویر موشها ، گوشش پر
آینه از فشاربختک نقابها پرترک
دیگرنه تکیه بر گاهی
نه تصویربر آه
#شعرمن