سراب دیده هیاهوی دنیای عاشقی
به کف آبی از چشمه لبت محتاج
کویرآمده ز پندار رهگذران مدعی
به غوطه ای دردریای چشمت نیاز مند
دلِ خسته جان م را پنهان به آغوشت بگیر
خیال کفی آب و شنا میان دریا
سیرنمی کند دل عاشقی مرا
وقت آن رسید که بی پروا
نغمه و شعری تازه سازکرد
برای رقص چشمان و پرواز دوباره
باید که بوته یاس رازقی را
به جای هرزدگیاه ذهن ِ مردم شهر
دعوت باغچه کرد
- انوشه گلبن
- يكشنبه ۱۰ مرداد ۰۰