۷ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

چشمان زلال

وقتی زبان جامی ماند از بیان

وهمه مفهوم لغت نامه دهخدا

 حتی همه واژه های کهنه کتاب عاشقانه
جامانده در قفسه کتابخانه بزرگ شهر ها

عاجزمی شوند از بیان حس میان من و تو

کاش مهمان چشمانت می شدم بی توهم

با فنجانی لبخند و خیره در نگاهت

تنها قلبهای اشنا با عاشقی

با چشمانی زولال حرف می زنند

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۹ تیر ۰۰

    سیمین

    ۲۸تیرماه زاد روزجاودانه سیمین بهبهانی «خلیلی» گرامی باد

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۸ تیر ۰۰

    شعردوستان

    آنقدر به این‌سو نیامدی

    تا از سیلاب بهارۀ عمر تو

    رودخانه عریض‌تر شد

    بعد از ماه‌گرفتگی، حتی

    از روشنیِ شب‌های شعر

    از وعدۀ دیدار گریختی

    من ماندم و چهره‌های بیگانه

    و عاشقانی

    که درسایۀ افراها یکدیگر را می‌بوسند

    در آن‌طرفِ رود،

    تو کم‌رنگ شدی

    همراه گوزن‌ها، مارال‌ها، سبزقباها،

    و سنت کوچ

    در جان تو اوج گرفت

     

    #محمدعلی_سپانلو

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۲۵ تیر ۰۰

    زن

    حتما باید زن باشد تا عشق

    همان عشق باشد ونه هوس

    درست مثل الزام وجود رودخانه

    برای حیات دنیا وماهی و دریا

    باید که باشد تاحیات واقعی
    از نوازش سرانگشت او

    جاری بماند
    وتو
    بهتراز هرکس میدانی که چرا
    گناه سیب به گردن حوا ماند

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۳ تیر ۰۰

    مروارید صدف

    دستان خیس من را بگیر
    من ازمیان باران حادثه
    دیوانگیِ روح سرکش را
    اسیر چشمانت میخواهم
    دل به دریای عشق سپرده ام
    شاید درکاوش اعماق این راز
    مروارید شود جسم من و
    صدفِ قلبت هم آغوش مرواید

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۳ تیر ۰۰

    خاطره

    ٰٰ

                    خاطره. . . .                   

     این بدترین هیزم تر،تنور زندگی. . .
    حتی اگر به آتش بکشی.....
    دوداش چشمانترا بارانی می کند
    و
    خاکسترش همه موهایت را سفید

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۵ تیر ۰۰

    کاکتوس

    کاکتوس شدنم تصادفی نبود از میان همه گلهای رنگا رنگ

    بی آن که خود بخواهم بی آنکه محصولغرورباشد

    این رد زخم نا مردمی نقاب دارانی ست ازجنس آدم

    که به نام عشق به یادگار گاه برتن روح

    گاه بردل ایام ، گاه برتن خاطره

    ازبودن برای بیکسی ماندو رفتن

    اما نرفت .....

    وپای در گلدان باورهایم

    ناشنیده کلام از چشمم

    به جای ماندم

    میان باغی که کسی کاکتوس نمی خواهد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۵ تیر ۰۰
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد