۲۱۵ مطلب با موضوع «شعر من» ثبت شده است

بهار

بنفشه باغچه به شمدانی گفت

پس کجاست ؟ چرا نمی آید

شمدانی لبخند به لب گفت

خواهد آمد خیلی زود

سنبل از گلخانه فریاد زد

بویش به مشام می رسد ، نزدیک است

باغبان پیر عاشق

تکیه بر سرو کهنه داد

چشم درچشم افقهای دور

نجوا کنان با خود گفت

بانوست ، باوقاراست

لیک عاشق است

پس می آید


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۷ اسفند ۹۲

    همسفر

      از قطار مکان پیاده شو

    بیا مسافر راه ستاره شو  

    پا به پای کودکی در خاطره

     همسفربال نگاه ترانه شو

    بیا چشم بگذاریم روی غم

    صاف وصادق چون آیینه شو

     

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۷ اسفند ۹۲

    هوایی خاطره

    دل من باز هوایی شده باز

    عاشق روز های یاری شده باز

     عاشق شبهاو آسمون و ستاره ها  

    شبهای پلاک سپردن رفتن بی صدا

    روزهای دست به دست قمقمه

    دل به خاک دادن و دل بریدن از همه

    یادروزی که بی کسی معنی نداشت 

     یاد اون جا که زندگی مفهوم تازه داشت


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۱۵ اسفند ۹۲

    ناله دل

    جان بستوه آمد از این لب بسته

    افسوس که پام  در بند

    چشمم پر زه ابرند بارانی

    آغوش عاشقی ،  بسته

    دل داغ دار نقش آشنایی

    تن تب دارو زخمی و خسته

    افسوس که سر شد این عمر

    در حسرت و  انتظار نشسته


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۲

    اینجا. . . .


    این جا من پشت همان عهد های قدیم

    سر در گم این باید های ناخواسته

    واسیرم و زنجیر

    در میان هیاهوی بودن تا هیچ

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۹ اسفند ۹۲

    باور کنیم ،مُردن را

    باور کنیم ، مُردن را . . . . .

     وقتی همه زیبا دیدنت

    قابی است شیشه ای

    که نان وشراب و گلی را

    درخود ، زندان میکند

    باور کنیم ، مُردن را. . . . .

    وقتی همه هم نوایی ات

    ناله سه تاری ست

    که از گلوی خسته

    پخش صوت بیرون می زند

    باور کنیم ، مُردن را. . . . .

    وقتی هیچ کجای بودنت

    تن به تصویر عاشقی

    نمی ساید

    باور کنیم. . ..

    باور کنیم

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۸ بهمن ۹۲

    بی دلیل زیستن

    بی دلیل زیستن

    عین خفگی مُردنه

    بودن بی دلیل

    مثل تحمیل اجباری

    تاکی تلف شدن ثانیه ها

    برای یک لحظه عاشقی


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۸ بهمن ۹۲

    برای ژینر مهربانم


    *با من بمان *

    آفتاب آسمان بودن ها

    هم دل گذار از پس ابرهای بارانی

    شاهد روزهای سخت  رفتن

    با من بمان . . . برمن بتاب

    آفتاب روزهای بی کسی

    همراه  عصر دلواپسی

    لذت گرمی  روزهای تلخ یخی

    با من بمان . . . برمن بتاب

    افتابم ؛ شاهد شبنم لرزان

    پناه شبهای بی مهتاب

    باور باورهای عاشقی

    با من بمان . . . برمن بتاب

    با من بمان . . . برمن بتاب

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۱ بهمن ۹۲

    هستی من

    همه هستی من پنجره ایست بر دیوار

    که به کوچه های این شهر شلوغ

    بی صدا چشم فراخ می کند

    که هنوزم پر نور است

    رنگ های تیرهِ نقاب

    که هنوز پر غوغاست

    کوچه های تردید و دوپهلوِکلام

    عادتمان پای رفتن . نه ماندِ پاک

    آه کشیدن از دردفراغ

    ناله کردن ازغم تنهایی

    همه هستی من پنجره ایست بر دیوار

    که به کوچه های این شهر شلوغ

    بی صدا چشم فراخ می کند


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۰ بهمن ۹۲

    دور و دیر

    دور می شویم و دیروقتی

    فصل های زیستن این

    پائیز هستی دیگریست

    دور می شویم و دیروقتی

    آسان به درد؛ تنهایی می خورانیم

    دورمی شویم ودیر وقتی

    بودن هایمان اجبار عاشقی ست

    دورمی شویم وقتی

    جنس کلام مان تردید را کشت می دهد

    دیر می شویم وقتی

    دور می شویم از دستان عاشقی

     

     

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۰ بهمن ۹۲
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد