می شود با گل ها همسایه شد


می شود با گل ها همسایه شد

می شود در نور مهتاب خانه کرد

می شود از یک نگاه منتظر

قطره اشگ را بامهر شست

می شود از میان یاد ها

بوته های یاس را آرام گفت

مهربانی در خود مهرست وبس

یاد یاران تاکه در جانم هست

می شود عاشق شدوتن را نخواست

میشود زفردا ترسی نداشت

میشود باورشود این زندگی

هیچ جایی برای حسرت نداشت

انوشه گلبن ** مهر92

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۸ دی ۹۲

    دوری

    نیستی جای تو در آغوشم خالیست

    چشمان منتظر را

    به چارچوبه مترسک قرض داده ام

    وگوشهام را بگوشواره مترسک

    شاید آمدنت را زود کند شاید

    بی تو در قفس

    هیچی جز بوی تو مرا آرام نمی کند

    کنار باد بنشین شایدبوی تو

    مرا تا دیداری دیگر زنده نگه دارد

    انوشه گلبن**بهمن 89


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۲۷ دی ۹۲

    دل واژه

    دلم را به جا رختی اویختم 

    وشانه های تنهاییم را درآغوش گرفتم

    زنوانم این بهترین همراه هم پایم

    هنوز تاب می آور بعد رفتن

    کاش چشمانت مرا ندیده بود

    یاکه هنوز همه دنیایم تنهایی بود

    کاش عاشقی یاد م نمی ماند   

    یاکه کسی  عشق  رانشانم نداده بود

     کاش هزاران کاش در تن ها نبود  

    انوشه گلبن**

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۲۷ دی ۹۲

    نمایشنامه مردگان

    یک وقتهایی نمی تونی با تنهایی هایت کنار بایی دنبال همراه میگردی ، یک نفرکه توی فکرت باشه در مقابل تنهایی . . همه چیز هارا صادقانه می گویی و فکر می کنی ترا درک کرده همراه می شوی به گمان اینکه همدل شده ای. . . . وبعد اسمش را می گذاری عشق . . . . تکیه گاه . . حامی . . وبعد . . . در اولین وزش نسیم . . . . . . براثر نداشتن تکیه گاه از خواب ورویا بیرون می ایی نشسته بر سر ویرانه کاخ خوشبختی دیروز . . .

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۳ دی ۹۲

    شاید امشب یا دگرشب یاسحر

    شاید امشب یادگرشب یا سحر

    ازمیان کوچه باغهای شهرمن

    نرم نرمک بغلی پریاسمن

    شایدهم سنبل لاله یاکه یاس

    دست افشان پای کوبان همچوباد

    خنده برلب سویم آید با آغوش باز

    تنگ می گیرم من اورا دربغل

    سخت می بویم مش سخت سخت

    گراجل صبر مرا مهلت دهد

    یابد اندیشان امانش را دهند

    نیک می دانم که او عاقبت

    شاید امشب یا دگرشب یاسحر

    عطر مهرش پرشود در خانه ام

    عاشقی را زنده سازد در جان وتن

    آذر92 گلبن


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۳ دی ۹۲

    باغچه امید

    کاش می شد کاش های دلم رو

    توی باغچه امید کاشت

    کاش می شد قطره های اشگ را

    پایه آن گل بوته ها جاری ساخت

    کاش نگاه شوخ و مست تو

    یک دمی مهمان ماشود

    کاشی گل بوته های کاش ها

    دیگرامشب سبز و بازشود

    اردیبهشت80 گلبن

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۳ دی ۹۲

    آغوش امن

    آغوش امنت را برمن بگشا

     چشمانم پرزه ابر بارانیست

     بغض گلو نمیشکند ....

     نقطه چین کلام طولانیست

    دست های سردم را بگیر

    اشگهای دردم را ببین

    از دید ه؛ قلبم بگشا

     دریای دلم طوفانیست

    دی 92 گلبن


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۲ دی ۹۲

    پروانه

    نگاهت را از درون قاب آیینه بردار

    بگذار به گوشه ی دیگری از اتاق

    دور از آن نگاه دور از آن یاد ها و خاطرات

    همانکه درعمق استخوانم زندگی می سراید

    بخزم. مچاله شم. پیله ببندم.

    شاید این بار پیله ام پروانه شد

    شاید این بار پروانه شدم.

    پروانه ها نمی ترسند از پریدن

    از زیستن خارج از قابهای اسارت

    پروانه ها از هیچ چیز نمی ترسند

    دی 92 گلبن

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۲ دی ۹۲

    صدایم کن

    از خوابت بیرون ماندم 

    وقتی گاهی دور می شوی

    وقتی که بی من می خوابی

    وقتی هیچ قصه حواوآدمی

     به امنیت آغوش ما نمی ماند

    صدایم کن

    از خوابت بیرون مانده ام

    وقتی شکل بودن این روزها

    هم رنگ هیچ کجای

     زیستن من وتو نیست

    شک وتردید ، بودنهای مان را

    به خیسی چشم و دلتنگی بدل می کند

    صدایم کن

    از خوابت بیرون مانده ام

    دی 92 گلبن

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۲۲ دی ۹۲

    خواب

    مثل اشیایی که در گوشه انبار تاریک افتاده اند
    نمی توانم از خواب بلند شوم
    کجایید ای دلایلی که
    مر از خواب بیدار می کردید
    چرا باز نمی شوی
    ای دری که ناگهان باز می شدی
    چرا برصورت من نمی تابی
    ای نوری که ناگهان می تابیدی!؟
    کجایید ای صداهای پاها!؟
    نمی توانم از خواب بلند شوم...

    رسول یونان 

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۱ دی ۹۲
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد