۲۱۵ مطلب با موضوع «شعر من» ثبت شده است

یاد یک خاطره

پشیمان شدن کفشهایم

از این پاشدنهای بی حاصل

راه آمدن با هرپایی

که عاقبت ؛ هم پایش نشد

پشیمان شدن این دست پوشها

از این گرم داشتن دستی بیهوده

وقتی دستها فقط تاعبور از سرما

همسفردستی بود

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۵ بهمن ۹۵

    برای فردا

    حالا که میروی . .

    همه یادِاین سالهارا

    باخودت ببر

    شاید فرد ا. . . .

    درسکوت کوچه ؛ آشنا یی

    صدایت کرد

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۳ بهمن ۹۵

    یه حرف دیگه

    بی خیال شده ام. . .

    اینجا هیچ کس از کسی

    برای اشگها دلیل نمی خواهد

    وتو می دانی دیگر

    هیچ چیز سکوتم را نمی شکند

    ودلم دیگر از وحشت

    رفتن ها . . . زخم زدنها

    کابوس نخواهد دید

    اینجا دیار تنهایی ست

    به دوراز تن هایی که

    لبخند به لب. . . . خنجرت میزنند

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۱ بهمن ۹۵

    نم یک داغ

    داغدار کنارجسم زمینی

    خاک را مشت میکنی

    وطن. . ای سرزمین من

    به سر سلامتیِ تنِ تب دارت

    سرت سبز . . و

    نم داغ اشکی . . . .

    پا شوی قلبِ تب دار

    با همان بوی خاطره ها

    که ایکاش اینقدر نبود

    کاش می شد فریاد کنی

    همه این نقاب و سکوت پشت آن

    کاش . .

    فریاد کنی رفتن در سکوت را

    که سرخ است نه سبز

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۰ دی ۹۵

    حرف سرد

    از کوچه کوچه خاطره ها . . .
    تو کجا باشتاب دور می شوی
    یک نفس کنار سپیدار بمان
    هنوز برگ برگِ بودن سبز است
    شاید باد پائیز در راه باشد . .

    شاید 

    یاکه سوز زمستان و سیر خوردن حسرت دستی گرم

    لیک
     هنوز برای پا گریز بودن؛ زود ست

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۲ دی ۹۵

    خواب آشفته

    دیشب که تودر خواب بودی

    او میان گور دیگری خفته بود . . . . .

    سرد ؛ همچون مر گ

    بی امید به اعتماد فردا

    با وحشت یافته شدن . .

                               بی خانمان شدن

    دیشب که تو خواب بودی

    او . . . . . . . میان مردگان

    فریاد میزد . .

    همه فراموشی انسانیت وانسان بودنش را

    شاید غریب باشد . . .

                                         یا که شاید متهم انتخابِ انگه جامعه

    یا که بازنده اعتماد به رویا

                                          یا که شاید  هم همان برچسب خورده

    ازلذت تحمیلی من وتو

    یا که هست باخته ای در فریب این شهر پرنقاب

    شاید این میان همه باشند . . . شاید

    لیک

    انسان بود و بی پناهی اش به گور آمده بود

    دیشب که تو زیرسقف و پناهی داشتی

    دیگر این گور هم از او دریغ شد

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۸ دی ۹۵

    کاش میدانستی

    کا ش می دانستی

    که چه طعمی دارد

    تویِ این شهر شلوغ

    بین این مردم پررنگ و عجول

    باتو. . . .

    آرام هم گام شدن

    بی تعصب به همه  شتافتن ثانیه ها

     لنگ لنگان. . کوچه های مهر را پا؛ زدن

    کاش میدانستی

    که چقدر شیرین است

    دوراز این هم همه ها

    فارغ از رنگ وریا. . فارغ از تلخی روزگار

    باتوخلوت نشینی

    کنج یک نیمکت سرد پارک

    هم کلام . .

    گاه با صدا گاه با سکوت

    کاش میدانستی

    که چه دردی دارد

    دوری از این نگاه آشنا

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۴ دی ۹۵

    برای سال نو

    . . .

    زمستان رفت و ردپایش

    روی تار های مویم باقی ماند

    اگرچه دلم هنوز

    به شکفتن سنبل ورقص پروانه ها

    شاد مانه ؛ عاشق است هنوز

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۶ فروردين ۹۵

    شاید. . . .

    شاید سخت باشه اعتماد کردن
    به این مجموعه تکراری روزوشب
    به این مترسک های نقابدار متحرک  

    شاید سخت باشه اعنماد کردن
    به اعتمادی که سالها پیش از برق کشیده ای

    شاید حتی سخت باشه
    به این شبح نحیف درحال موت

    تکیه دادن تکه ای از

    درونی ترین حس پنهان
    شاید سختر از این باشه که سخته
    اما. . . . . .
    بایدکه اعتمادکنی به امید اعتماد

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۲ بهمن ۹۴

    دردمن

    درد من این نیست که چرا
    کاسه مهربانیم فقیر است وتهی
    کاش می دانستم که چرا
    شمع خاموش خانه همسایه
    روشنا تراز چراغ این خانه ام است
    کاش می فهمیدم که چرا
    نان سفره آن بیگانه
    برای تو نرم تراز نان من است 
    کاش می فهمیدم . . .

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۲ دی ۹۴
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد