دردمن

درد من این نیست که چرا
کاسه مهربانیم فقیر است وتهی
کاش می دانستم که چرا
شمع خاموش خانه همسایه
روشنا تراز چراغ این خانه ام است
کاش می فهمیدم که چرا
نان سفره آن بیگانه
برای تو نرم تراز نان من است 
کاش می فهمیدم . . .

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۲ دی ۹۴

    سایه تنهایی

    ازخیلی پیش به من ذل زده
    به همه حس وهمه زندگیم
    حالا هم همه جا با منه . .
    تصویری مثل همه مردم شهر
    تو نگاهش یک حس مشترک . . .
    وقتی به من لبخند میزنه
    کلاه بدست . . .
    توی آیینه خیره به من
    سلام. . . . سایه شما م. . . . تنهایی هاتم
    حکم ابدی شما . . .
    به جرم اعتمادی داشتی

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۴ آذر ۹۴

    از کجا باید دانست

    از کجا باید می دانست
    وقتی که دلم عاشقی می کند
    این رهگذر است و آن یکی مسافری خسته 

    این تن فروش است وآن مدعی بی درد
    وقتی سیمِ دید چشمانم
    به درون حسِ قلبم ،متصل می شد
    از کجا باید می دانست
    دیدن را با هیچ قفس دودی
    نمی توان مسدود کرد
    از کجا باید می دانستم
    پشت این صورتک های رنگ وارنگ
    حسی نیست ،قلبی نیست ،
    از کجا باید می دانست
    این هیاهوی و آن فریاد های نمناک
    حیلتی ست ، فقط برای تنها نبودن

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۸ آبان ۹۴

    یا حسین

    از جاده پرغبار ایام دور

    دوباره بوی سیب می آید

    مسافری از دشت بلا

    شرم سارش همه باران وآب. . .

    که از نسیم رهگذرش بوی یاس به هواست

    قصهِ عاشق تشنه لب ، برلب فرات. . . . 

    تشنه لب گلویی خون آلود

    آوای سنج وفریاد طبل نا لهِ عمو عمو . . .

    دوباره دل به حسرت وماتم نشست

    دوباره رخت عزا شد. . .چشم خون بار

    برای خاطر داغ ِ مادرپهلو بدست

    دست به سینه زد ضرب و هم بسر. .. . .

    میان این یادو آن غوغا و اسپند ودود

    صدای یا منقتم مولا،کجایی؟ . . .  بیا

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۱ آبان ۹۴

    برای آیینه

    کاش می شد. . .
    آرام و بی صدا
    وقتی مقابلت هستم ،کمی سکوت
    مهمانم کنی
    کاش می شد . .
    وقتی از سر دلتنگی
    نگاه به غبارت میکنم
    خاطرات سرد روزهای دیر
    درچهره ت نبود
    کاش باورم بود
    این تصویر چاک چاکِ صورتِ تو
    همه زندگی من است
    نه چهرهِ تو

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۴ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۷ مهر ۹۴

    باز پائیز

    گاهی آنجا که نشسته ای. .
    کور سویِ شمع یادم را
    به چلچله ها تعارف کن
    کس چه می داند . . .
    شاید
    عاشق شد و پائیز به لانه اش برگشت

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱ مهر ۹۴

    . . .. .

    از کوچه کوچه خاطره ها . . .
    تو کجا باشتاب دور می شوی
    یک نفس کنار سپیدار بمان
    هنوز برگ برگِ بودن سبز است
    شاید باد پائیز در راه باشد . . شاید
    هنوز برای پا گریز بودن زودست

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۳۱ شهریور ۹۴

    برای پائیز

    وقتی باران پائیز می بارد
    وتو آنجا، لب پنجره
    با همان سیگارروشن به لب
    چشم نم دارم را ، دل پر رنجم را
    که بدست سبزتو باورداشت
    یاد داری هنوز ؟
    هیچ نمی دانم هنوز!
    سر سرمستی من یادت هست؟
    عاشقی ها، بی کسی ،دلواپسی
    هیچ نمیدانم هنوز
    ازمیان روشن و خاموشیِ سیگارت
    یادِ من دردل تو، هست هنوز؟

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۸ شهریور ۹۴

    یه حرف با باد

    کسی رو، دیگه پشتِ ذهنم ندارم

    حالا دیگه چه فرقی میکنه لخت بگی یا با چادر

    وقتی هیچ کسی هوش نداره که گوش نداره

    وحشتی از دیوارو موش و فراموشی نیست

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۴ شهریور ۹۴

    یه حرفه نصفه کاره

    پشت یکی از همون درب های بسته زندگی الکی منتظر نشسته بودم که افتادم توی فکراینکه آخر این همه گذشت و گذشتن از کوچه پس کوچه و خیابونهای اسفالت و خاکی ، تارک وروشن ، شلوغ وساکت،روزگار چی گیرما اومده ؟الکی سرمون رو شیره مالیدن وماهم دلمون خوش که چی داریم مثل آدم زندگی میکنیم غافل از اینکه تا اومدیم بفهمی و شغور دار بشیم و به بقیه خودی نشون بدیم ، یه وقت به خودمون آمدیم که ته چاله آب عمر از سرمون گذشته و حالا هرچی داد می زنیم فقط قلپ قلپ آب لجن با طعم سر پیری معرکه گیری از حلقم فرومیره . .

    گفتم معرکه گیری یه هو سر بالاکردم دیدم بالای چاه مقنی و چاله کن و چاه بازکن دور هم وایسادن و این میگه مقصر توِاون یکیه ، اون میگه اول مرغ بود بعد تخم مرغ یا اول تخم مرغ . . . . . . .

    این پایین من موندم ویه دنیا چه کنم های بی دلیل وبا چنگ ودندون دنبال یه جای آرمش برای نفس تازه کردن . . . . اون بالا یه گله مثلا آدم که دنبال مقصر میگردن تا خودشون رو تبرئه کنندو یه شب دیگه وجدانشون خواب زده نشه

    حرف حرف می یاره حرفم که تمومی نداره اما . . . . وقتی . . کسی گوش نداره . . . .

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۴ شهریور ۹۴
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد