*من و تو*

بیچاره قصد ودست روزگار

که همه ندانستن های من و

نخواستن های تورا ، به گردنش آویختیم

بیگناه حرف مردم  ،

که  همه نگفتن های گفتنی

 همه بهانه ،توهم ، فهم نشدند ، ندیدن را ،

 توی دهنش گذاشتیم

بی گناه دوره وزمونه

که

همه نقابها وافکار کثیف مان را

 به تنش مالیدیم

بدبخت من و تو

که همه سالهایمان ؛  بابی انسانی ،  تلف شد

 

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۵ مرداد ۹۸

    به یاد رهی

    باید خریدارم شوی

    تامن خریدارت شوم

    وزجان ودل یارم شوی

    تا عاشق زارت شوم

    من نیستم چون دیگران

    بازیچه بازی گران

    اول به دام آرم تورا

    وانگه گرفتارت شوم

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸

    معجزه

    بیاو معجزه کن . . .

    آغوشت که باشد

    غروبهای دلگیر پائیز هم دلچسب می شود

    این روزها آرزوی پنهانی ام همین است

    یک شبی همه ی خودم را

    درآغوشت پیدا کنم. . . . .

    شاملو

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۲ تیر ۹۸

    دنیا ی بلور

    سرم را به آسمان می دوزم

    شاید

    از سرعت اشگهایم

    که در شیب تند شیارزمان

    سررازیراست  ،    بکاهد

     واین جا - فاصله -

    آخرین مکان بودن باتو

    دیواریست به ضخامت یک شیشه

    دنیای من بودن باخاطره ها

    دنیای تو

     رفتن و فراموشی

     

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۷ تیر ۹۸

    کاشته های کاش

    دلم را به جا رختی اویختم 

    وشانه های تنهاییم را درآغوش گرفتم

    زانوانم ، این بهترین همراه هم پایی ات

    هنوز تاب می آور بعد رفتن

    کاش چشمانت مرا ندیده بود

    کاش هنوز همه دنیایم تنهایی بود

    کاش عاشقی یاد م نمی ماند   

    کاش  عشق  رانشانم نمی دادی

     کاش هزاران کاشته عاشقانه ام

    درسکوت ؛ بعد رفتن وتنهای ،

    گل نمیداد  

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۵ تیر ۹۸

    باور کن

    باور کن !!  کسی که دوستمان داشته است ...، یا ما گمان کرده ایم که دوستمان دارد ، ... یا خودش زمانی فکر می کرده است که دوستمان دارد، هر گونه حقی دارد که ما را دیگر دوست نداشته باشد.

      طول زمان مدرکی برای وجود عرض اعتماد نیست تا او را به ادامه داد ن چیزی که تداوم ندارد؛ محکوم کند. حق انتخاب هرگز از کسی سلب نمی شود وتو اگرخواستی می توانی فقط توهم باورهایت را باور کنی اما  نمیتوانی آنراتحمیل کنی. . . ؟ 

    وقتی هیچ کجای این بود ن و زیستن ها بوی از همدلی وهمراهی ونه فقط همزباتی وتظاهربه هم پابودن ندارد . . . وقتی مهربانی،عشق و عاشقی توهم وکلاهی است برای تنها نبودن. .  وقتی از همان اولین قدمها قصدو نیتی پنهان درذهن داریم . . . وقتی درک قا لب از عاشقی تنها و تنها به حسی زود گذرو رفع نیازی آنی محدود است ونه همراهی وهمدلی برای شناختن زندگی وزیبا زیستن. . وقتی هزاران قوانین نا نوشته پوچ و بی منطق دیوار و حایل میان نیازهای طبیعی جنسیت ها می کشند . . وقتی هرگونه رابطه نا شنا خته برچسبهای وحشتنا ک ترد اجتماعی به دنبال دارد . . وقتی که همه دوست بودنها باید جهت دار و انتها یی معلوم داشته باشد. . . وقتی نمیدانی کدام قسمت از وجودش را ناخواسته از وحشت انتخاب نشدن پنهان میکند . . !!

    نمی شود دوست داشتن را از دیگری به واسطه ی تاریخ و قانون و منطق خواست . . .وهر چیزی به جز این ، اگر تبدیل به حکایت مدعی و مدعا شود، نه عا شقی... که تملک طلبی است. 

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۱۳ تیر ۹۸

    قول

    قول بده که خواهی آمد

    اما هرگز نیا!

    اگر بیایی

    همه چیز خراب می‌شود

    دیگر نمی‌توانم

    این گونه با اشتیاق

    به دریا و جاده خیره شوم

    من خو کرده ام

    به این انتظار

    به این پرسه زدن ها

    در اسکله و ایستگاه

    اگر بیایی

    من چشم به راه چه کسی بمانم؟

    رسول یونان

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱۲ تیر ۹۸

    بی تو

      وقت نبودنت ، همه گل واژه شاعری

     پژمرده نگاه به در دارند

     وهیچ کاری از شبنم چشمانم برنمی آید

    چشمان منتظرم را به قاصدک سپردم

    شاید آن هم برود دور شاید 

    وشاید خبر از آمدنت
    وگوشهام را گوشواره

    مترسک دشت مهربانی ات

    شاید آمدنت را زود ترجار زد
    بی تو حتی خورشید صبح

    میلی به تازه تابیدن ندارد   
    بیا کنار پنجره یادها بنشین
    شاید نسیم مهربانی

    تا دیداری دیگر زنده نگه دارد

    زندگی را

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۹ تیر ۹۸

    ***

    نگاه کن

    این خیابا ن خلوت

    پُر است

    از آدم‌هایی که رفته‌اند

    و من

    که خیابانی خلوتم

    نمی‌دانم

    از پیری پُر شده‌ام

    یا از جوانی خالی

    «آرمین یوسفی»

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۷ تیر ۹۸

    عشق کنسروی

    عشق های امروزی کنسروی شده با تاریخ مصرف مشخص .  . . .مصرف می کنیم بدون آنکه درک کنیم چی خورده ایم  استفاده میشه برای نیاز شخصی نه برای همراهی و. . . . .  عشق های امروزی بیشتر طعم استفاده شخصی داره واثری وطعمی وحتی بویی ازهمدلی و آرامش روح  ، در آن نیست .

    تفکر غالب مااینه که  همین دوستی های ساده مان را وقتی میان دو غیر هم جنس  اتفاق می افتد فورا می خواهیم به نتیجه برسانیم ، فوراتوی یک  چار چوب محدود به بایدها و نبایدها قرار می دهیم  میخواهیم دوستمان بدارند از تنها شدن وحشت داریم بنابراین ناخواسته نقش بازی می کنیم نقابهایی ندانسته بصورت میزنیم غافل از اینکه اعتماد ها را کمرنگ می کنیم وتوهم و زودداوری وبدتراز آن زود باوری را دامن می زنیم   . . . با قصد و نیت قبلی نزدیک می شویم عاشقی را بهانه قرار می دهیم پس هم پایی راتا دیدن چیزی نزدیک تر به نیت مان فراموش میکنیم ازعاشقی فقط حس لذت های جسمی برای ما تفهیم شده  بنابراین به جای  به یاد داشتن لحظه های خوش باهم بودن در تنهایی ها بیشتر در تصور اینکه او باکی بوده یا هست هستیم . . . از همان ابتدا حس مالکیت داریم  رویا می سازیم از هیچ وغرق در توهم شخصی به دوراز واقعیت واین چشمانمان را برای بهتر شناختن و بهتر دیدن کور می کند

    عشق و عاشقی خیلی ساده است درست مثل خود فرایند زنده بودن  بشرط آنکه هم پا و هم نفس هم بدون توهم و بزرگ نمایی بزرگ شود و رشد کند

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۷ تیر ۹۸
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد