*کاش یادت. . .

کاش یادت نرود
بین بی باوری آدمها
ازپی آن همه نا رنگی ها

یک نفر هست هنوز

که ترا باور به دلش هست هنوز

بین این دنیای غوغا وفریب

که سلامت ندارد پاسخ

حتی درحد یه نگاه

کاش یادت نرود

یک نفر هست هنوز

عاشقی میداند .، بادلت همراه هست

کاش یادت نرود

یک تفر هست هنوز

باتو هم باوراست

نکندغوغای این دنیایِ فریب
نکند کنج هیاهو برود از یادت؟!!
کاش یادت نرود
کاش یادت نرود

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۶ تیر ۹۸

    یک لقمه سکوت

    هیچ نگو. .. .  وقتی بامنی . . .

    دودمان مفاهیم به باد میرود .

    از عاشقانه های حرف به حرف

      برای من و قلب کوچکم

    تابش خورشید چشمانت کافیست

    تا محو شد دربود تو

    هیچ نگو وقتی بامنی

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۵ تیر ۹۸

    * یه حرف باسایه *

    وقتی دلتنگ می شوم یا آسمان حوصله ام ابری. . . هیچ چیز و هیچکس نمی تواند آرام ام کند ! می دانم . . . بی خودی دنبال بهانه برای این درد می گردم دردی که از هرطرف بکشی یه اندازه درد دارد و یک معنی دارد وشاید بایدکه کمی مرحم فراموشی روی آن زد . . . شاید اما وقتی مثل آیینه  میشه قاب عکسهای نخ نمای خاطرت در ذهن  هر پک زدن سیگار،این سایه  تنهایی دست از سرت برنمی دارد و جاسیگاری هم هی خاکستر رفاقتهارو دود چشمت می کنه فقط دردت را فریاد چاره ساز می شه . . . . . فریادی رو به دیوار

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۵ تیر ۹۸

    به یاد شاملو

    میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
    که آشکارا در پرده‌ ی کنایت رفت
    مجال ما همه این تنگ مایه بود و دریغ
    که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱ تیر ۹۸

    باز هم همان دوست

    روزنوشت

    آنقدر همه چیزمان در هم پیچیده که معانی حرف ها و اعمال مان تغییر کرده است.
    مثل وقتی که گورمان را گم می کنیم چرا که دوستش داریم.
    سید محمد مرکبیان
  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۳۱ خرداد ۹۸

    حرف یک دوست

    روزنوشت

    من را اگر برای تنهایی ات بخواهی خیانت کرده ای ، برای با من تنها بودن قدمی اگر برداری دوستم داشته ای.

                                                                                                                                                                                                                                                                                       «سیدمحمد مرکبیان »

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۳۱ خرداد ۹۸

    حرف با سایه

    برای ماندن آنکه قبل از چراگفتن کوله اش را بسته ، حتی التماس خاطره کردن هم فایده ندارد ، و توچه می دانی ، خاطراتش کجا به الزایمر لبخند زده . شاید همان وقتی که باید می گفتی اما  سکوت را سرکشیدی

     

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۳۱ خرداد ۹۸

    یه حرف تکراری

    بیخود به مغزقلمت  فشار می آوری

    وقتی همه کلمات منجمد می شوند

    در سرمای بی عاطفه دنیای پراز دروغ

    فریا د زدن زیر آوار واژگونی مفهوم

    تنها ریشخند و مجنون بودن نصیب می کند

    وقتی هیچ برق امیدی درچشم هیچ کس نیست

    من سیم اعتمادم را از برق خواهم کشید

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۹ خرداد ۹۸

    ""

    کاش تو هم ، شاعری می کردی

    شاید این بار ، گذرت ناخواسته

    بین کوچه های ، حرف وصدا

    واژ عشق سر راهت شد

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۹ خرداد ۹۸

    باز دو باره

    بی خیال شده ام. . .

    اینجا هیچ کس از کسی

    برای اشگها دلیل نمی خواهد

    وتو می دانی دیگر

    هیچ چیز سکوتم را نمی شکند

    ودلم دیگر از وحشت

    رفتن ها . . . زخم زدنها

    کابوس نخواهد دید

    اینجا دیار تنهایی ست

    به دوراز تن هایی که

    لبخند به لب. . . . خنجرت میزنند

    فریاد،بهمن 95

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۷ خرداد ۹۸
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد