شبانه 3

کجای این آسمان پرستاره

ستاره ای برای بودنت بافردا

گورسو میزند

که این چنین حریصانه

دردل

امید را نشاء میزنی

با نجوا

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۰ خرداد ۹۸

    نا باوری

    دستهای خالیم را باور کن ..  

    که در انتظارتقدیم گلی بودند ..

    برای شاید  اعتماد  به فردا

    که  پناهی پرنده زحمی  ..

    شاید برای پروازی دیگر

    کسی دیگر باورندار دستهای خالی

    مرهم بالی  خونین خواهد بود  ....

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۰ خرداد ۹۸

    مبتلا

    کسی چه میداند ؟!شاید

    یک روز تو هم مبتلا شدی

    به همین دردِ دست گرم

    با نجوای نگاهی سرد

    به همین نورخاطره ها

    درتاریکی فراموشی

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۰ خرداد ۹۸

    برای سوسن

    کاش بدانی، وقت نبودن هایت

    چگونه  گلهای قالی ، زیر ردقدم هایم 

    تاب نمی آورد

     وچشمانم ، چگونه

    حرکت کند عقربه هارا نفرین می کند

    وقت نبودن هایت

    حتی سینیِ فنجان قهوه

    به دنبال سهم فنجان تو میگردد

    کاش می دانستی

    وقتی دیدنت ، دور می شود و دیر

    دلتنگی ،چه طعم  تلخ دارد  

     

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲۰ خرداد ۹۸

    زادروز استاد

    گرامی باد اول مهر ماه  زادروز استاد آواز ایران

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱ مهر ۹۶

    قلبم

    اُریب مى ایستم
    تا شاید قلبِ زواردررفته ام
    در سراشیبىِ سینه ام
    باز
    روشن شود.

     
       سید محمد مرکبیان

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲ شهریور ۹۶

    دلتنگی

    دلتنگی هاتو بردار

    توی کوله پشتی بگذار

    بگذارکسی ندونه

    دلت گرفته بهونه

    دلتنگی هاتو بردار

    توی باغچه بکار

    بگذار فقط شبها و شبنم چشمات بدونه

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۲ شهریور ۹۶

    روزگار من 1

    اگر میانِ زندگى چندبارى مرگ وقفه مى انداخت و
    باز زندگى بلندت مى کرد.
    اگر این سى چهل پنجاه سال را یک نفس نمى تاختیم،
    اگر خدا چهره اى داشت که به اندازه ى چشمهاى انسان غم در آن مشهود و پیدا باشد؛
    آن وقت شاید رو به حقیقى ترین مخاطبِ روزگارم
    مى ایستادم و بى آنکه دهان بگشایم او مى خواند و
    مى گفت:
    مى خواى برى؟ خسته اى؟ بُریدى؟ مى خواى بپرى؟ 
    برو جانم. برو که خستگیت در رِه.
    بپر که مرگ تو رو صدا مى زنه. برو و به امید دیدار.

    «سید محمد مرکبیان»

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱۸ مرداد ۹۶

    برای تنهایی ها

    کاش تو هم می دانستی. .

    که چه طعمی دارد

    زیرِ این سقف کبود

    بین این مردم پر رنگ وریا

    یک نفس همدلی ، حتی با سکوت. .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • يكشنبه ۱۵ مرداد ۹۶

    سال روز خاموشی

    و عشق را
    کنار تیرک راه بند
    تازیانه می زنند
    عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
    روزگار غریبی است نازنین...
    آنکه بر در می کوبد شباهنگام
    به کشتن چراغ آمده است
    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد...

    «شاملو»

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۲ مرداد ۹۶
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد