۹۱ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

*دلنوشته*

وقتی همه اعتبار عاشقی های مان فقط در حد حرف سرزبانیست
وقتی از اول راه سن ، قد، میزان دارایی،ترکیب هیکل ، زیبایی وتیپ ذهنیت سازی شده
وقتی هنوز با خودمان صادق نیستیم و نمی دانیم برای چی و دنبال کی میگردیم
وقتی باور نداریم عشق ذات زنده زندگی کردن است نه بقای نسل
به بی راه می کشیم زندگی را عشق را بودنهای روح پرور را فقط به خاطر تنها نبودن و از دیگران جا نماندن
ان زمان که برای هر ربطه ساده ای فلسفه و قانون و قاب تعین می کنیم
وقتی که از وحشت تنهاماندن از هراس انتخاب نشدن خود واقعی را محکوم به پنهان در پشت سکوت و نقاب می کنیم
چگونه انتظار داریم تکیه گاهی واقعی بیابیم؟
چگونه باورداریم این بودها وانتخابها پایدار خواهد بود و پشیمانی به بار نمی آورد
هیچ چیز وحشتناک تراز بودن اجباری زیر یک سقف و تظاهر به زنده بودن نیست

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۴ بهمن ۹۸

    زاد روز نیما

    آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
    نان به سفره،جامه تان بر تن؛!

    یک نفر در آب می‌خواند شما را.
    موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد

    باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده
    سایه‌هاتان را ز راه دور دیده

    آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون
    می‌کند زین آبها بیرو
    ن 

    گاه سر، گه پا.
    آی آدمها
    !

    او ز راه دور این کهنه جهان را باز می‌پاید،
    می زند فریاد و امید کمک دارد

    آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
    موج می‌کوبد به روی ساحل خاموش

    پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
    می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می‌آید
    :
    " آی آدمها
    "  . . . .

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۱ آبان ۹۸

    مهرگان گرامی باد

    مهرگان بعد از نوروزدر رده دوم از نظر اهمیت جشنهای باستانی است.   مهرگان آغاز فصل  پائیز است . این جشن روز مهر از فصل مهر می باشد ( ۱۰ مهربرابر با 2 اکتبر ) این جشن که در مهر روز آغاز می‌شود و شش روز به درازا می‌انجامد و در روز رام روز به پایان می‌رسد. نخستین روز جشن، مهرگان عامه (همگانی) و واپسین روز جشن، مهرگان خاصه (ویژه) نامیده می‌شود. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهوره‌مزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریده‌است و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخاست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۱۰ مهر ۹۸

    عاشقی

    همه چیز از همین جا شروع می شود .. درست همان موقع که تو نمیدانی عاشقی یا به بودن باکسی از سرعادت و رهایی از تنهایی نیاز داری  ... .  . وسعی می کنی در پشت کلمات، رفتارها ، نگاه ها، وحتی با تفسیر حرفها ؛خودت را قانع کنی که عاشق شده ای

    عاشقی تکرارحرفهای سرزبانی نیست  نیاز به دلیل ندارد ، ربطی به نگاه ورفتار ندارد  عاشقی تفسیر ذهن من وتواز این یا آن موضوع نیست  عاشقی تن خواهی نیست با  حسادت و مالکیت بیگانه ست

    عشق درست مثل خود هستی  جان و روح بودن است واین نیروای بی پایان است که می توانی بدون توقع و پاسخ به همه ببخشی گرم ولذت بارمثل تابش خورشید . . پاک و بی ریادرست مثل بارش باران

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۲۳ شهریور ۹۸

    زادروز حسین پناهی گرامی باد

    وقتی ما آمدیم

    اتفاق، اتفاق افتاده بود!

    حال

    هرکس

    به سلیقه خود چیزی می‌گوید

    و در تاریکی گم می‌شود

  • ۱ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۶ شهریور ۹۸

    به احترام انسان و انسانیت

    بیائید به احترام انسان و انسانیت اثار فکری دیگران را با ذکر نام خالق اثر نشر کنیم. . . . . همه آدمها که خیام و سعدی و. . . نیستند
    هر کسی یک نشانی دارد که با هیچ کس دیگری مشابه نیست والبته استفاده به قصد جعل امکان ندارد اما خیلی ها خیلی چیز ها دارند که نشانی از هویت وشخصیت آن انسان است . . . ویا حد اقل به دلایل شخصی آن رد و نشانه برایشان مهم است
    چندی پیش یک جا به شعر و نوشته ای برخوردم که به نام کسی دیگر به ثبت رسیده بود وخیلی خیلی تعجب کردم وقتی متوجه شدم ناشر با علم این که صاحب اثر کیست این کار را کرده (یکی از دست نوشته هایم) وجالب تراینکه ناشر مدعی بود«چون برای من نوشتی پس من ما لک هستم!!!؟؟؟»
    بیائید به احترام انسان و انسانیت اثار فکری دیگران را با ذکر نام خالق اثر نشر کنیم

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۳۰ مرداد ۹۸

    با آیینه

    خاطره ها ، خاکستربه جامانده ازشعله ایام برهیمهِ زندگانیِ ما ، چه راحت با نیم نسیم زمانه به آسمان فردای امروز شده پرکشد وبرسرو رویمان نشیند . . .

    انگار همین چند لحظه پیش بود که کلمه را یادگرفتیم و مفهوم را حس کردیم.  . . .

    انسان و انسانیت، عشق وعاشقی، سادگی ِزیبازیستی چون گل ؛. . . . .

     وچه راحت باسوزاندن آن هیزم درک ، همه مفاهیم را هم سوزاند یم. . . . .  

    افسوس که از آن همه بودن ویکی شدن وسادگی وزیبایی ، هیچ چیز نماند
    هیچ چیزی غیراز خودخواهی و تن خواهی ونقاب باقی نماند ؛. . . . حتی رد یک خاکستر

    افسوس که همه عمرصرف رفتن فقط فرورفتن میان منجلاب شد وبس

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۳ مرداد ۹۸

    باور کن

    باور کن !!  کسی که دوستمان داشته است ...، یا ما گمان کرده ایم که دوستمان دارد ، ... یا خودش زمانی فکر می کرده است که دوستمان دارد، هر گونه حقی دارد که ما را دیگر دوست نداشته باشد.

      طول زمان مدرکی برای وجود عرض اعتماد نیست تا او را به ادامه داد ن چیزی که تداوم ندارد؛ محکوم کند. حق انتخاب هرگز از کسی سلب نمی شود وتو اگرخواستی می توانی فقط توهم باورهایت را باور کنی اما  نمیتوانی آنراتحمیل کنی. . . ؟ 

    وقتی هیچ کجای این بود ن و زیستن ها بوی از همدلی وهمراهی ونه فقط همزباتی وتظاهربه هم پابودن ندارد . . . وقتی مهربانی،عشق و عاشقی توهم وکلاهی است برای تنها نبودن. .  وقتی از همان اولین قدمها قصدو نیتی پنهان درذهن داریم . . . وقتی درک قا لب از عاشقی تنها و تنها به حسی زود گذرو رفع نیازی آنی محدود است ونه همراهی وهمدلی برای شناختن زندگی وزیبا زیستن. . وقتی هزاران قوانین نا نوشته پوچ و بی منطق دیوار و حایل میان نیازهای طبیعی جنسیت ها می کشند . . وقتی هرگونه رابطه نا شنا خته برچسبهای وحشتنا ک ترد اجتماعی به دنبال دارد . . وقتی که همه دوست بودنها باید جهت دار و انتها یی معلوم داشته باشد. . . وقتی نمیدانی کدام قسمت از وجودش را ناخواسته از وحشت انتخاب نشدن پنهان میکند . . !!

    نمی شود دوست داشتن را از دیگری به واسطه ی تاریخ و قانون و منطق خواست . . .وهر چیزی به جز این ، اگر تبدیل به حکایت مدعی و مدعا شود، نه عا شقی... که تملک طلبی است. 

  • ۲ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۱۳ تیر ۹۸

    عشق کنسروی

    عشق های امروزی کنسروی شده با تاریخ مصرف مشخص .  . . .مصرف می کنیم بدون آنکه درک کنیم چی خورده ایم  استفاده میشه برای نیاز شخصی نه برای همراهی و. . . . .  عشق های امروزی بیشتر طعم استفاده شخصی داره واثری وطعمی وحتی بویی ازهمدلی و آرامش روح  ، در آن نیست .

    تفکر غالب مااینه که  همین دوستی های ساده مان را وقتی میان دو غیر هم جنس  اتفاق می افتد فورا می خواهیم به نتیجه برسانیم ، فوراتوی یک  چار چوب محدود به بایدها و نبایدها قرار می دهیم  میخواهیم دوستمان بدارند از تنها شدن وحشت داریم بنابراین ناخواسته نقش بازی می کنیم نقابهایی ندانسته بصورت میزنیم غافل از اینکه اعتماد ها را کمرنگ می کنیم وتوهم و زودداوری وبدتراز آن زود باوری را دامن می زنیم   . . . با قصد و نیت قبلی نزدیک می شویم عاشقی را بهانه قرار می دهیم پس هم پایی راتا دیدن چیزی نزدیک تر به نیت مان فراموش میکنیم ازعاشقی فقط حس لذت های جسمی برای ما تفهیم شده  بنابراین به جای  به یاد داشتن لحظه های خوش باهم بودن در تنهایی ها بیشتر در تصور اینکه او باکی بوده یا هست هستیم . . . از همان ابتدا حس مالکیت داریم  رویا می سازیم از هیچ وغرق در توهم شخصی به دوراز واقعیت واین چشمانمان را برای بهتر شناختن و بهتر دیدن کور می کند

    عشق و عاشقی خیلی ساده است درست مثل خود فرایند زنده بودن  بشرط آنکه هم پا و هم نفس هم بدون توهم و بزرگ نمایی بزرگ شود و رشد کند

  • ۱ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۷ تیر ۹۸

    * یه حرف باسایه *

    وقتی دلتنگ می شوم یا آسمان حوصله ام ابری. . . هیچ چیز و هیچکس نمی تواند آرام ام کند ! می دانم . . . بی خودی دنبال بهانه برای این درد می گردم دردی که از هرطرف بکشی یه اندازه درد دارد و یک معنی دارد وشاید بایدکه کمی مرحم فراموشی روی آن زد . . . شاید اما وقتی مثل آیینه  میشه قاب عکسهای نخ نمای خاطرت در ذهن  هر پک زدن سیگار،این سایه  تنهایی دست از سرت برنمی دارد و جاسیگاری هم هی خاکستر رفاقتهارو دود چشمت می کنه فقط دردت را فریاد چاره ساز می شه . . . . . فریادی رو به دیوار

  • ۰ پسندیدم
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۵ تیر ۹۸
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد