همه چیز از همین جا شروع می شود .. درست همان موقع که تو نمیدانی عاشقی یا به بودن باکسی از سرعادت و رهایی از تنهایی نیاز داری  ... .  . وسعی می کنی در پشت کلمات، رفتارها ، نگاه ها، وحتی با تفسیر حرفها ؛خودت را قانع کنی که عاشق شده ای

عاشقی تکرارحرفهای سرزبانی نیست  نیاز به دلیل ندارد ، ربطی به نگاه ورفتار ندارد  عاشقی تفسیر ذهن من وتواز این یا آن موضوع نیست  عاشقی تن خواهی نیست با  حسادت و مالکیت بیگانه ست

عشق درست مثل خود هستی  جان و روح بودن است واین نیروای بی پایان است که می توانی بدون توقع و پاسخ به همه ببخشی گرم ولذت بارمثل تابش خورشید . . پاک و بی ریادرست مثل بارش باران