امان از این جاده زندگی. . . . اصلا براش مهم نیست کی و کجا توش افتاده فقط رفتن می دونه و بس ، برای تو و باور هایت هم تره خورد نمی کنه اصلا براش اهمیت هم نداره چمدانت را باز کرده ای یا کوله بارت برای جدا شدنه صد دفعه هم که بزنی جاده خاکی خم به ابرو نمی آره ؛ واسه اینکه همیشه سرکارت بگذره هم ، انقدر با هزاران ترفند و بالا وپائینت می کنه که هیچ وقت متوجه نشوی واقعا کجای کاری . . . واست شهر می سازه پراز آدم های جور وا جور که نقاب بدست انقدرپشت بادهای تینت مسمومشون انواع واقسام جملات و واژه هارو نجویده قورت دادند دیگه خودشون رو هم جلو آیینه باور نمی کنند . حرف ، حرفه دیگه ، خب اون هم که باد هواست . . دلخوری ندارکه . . . . ویک وقت به خودت می آیی که بوق معابر به عزا وشیون و زاری فریاد می زنه . . . فلانی هم رفت . . . .