روزهای دیروز

بی صدا نشستم کنار پنجره

خیره به آنسوی سایه زندگی

غرق در دود سیگار وسرخی آن

همان رفیقی که تنها از خاطره ها

با من پای ماندن داشت ، داغ و سرخ

یاد گار همه آن بهار هاکه تنهاگذشت

گاه میان تن ها ، گاه میان تلخی و سکوت

افسوس که بازوان دراز دیوارحتی

قادر به داشتن روزهای خاطره ساز

در آغوش سفیدش نبود

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • انوشه گلبن
    • چهارشنبه ۲۱ اسفند ۹۲

    روز نوشت.


    در زندگی یک وقتهایی شرایطی پیش می آید که ناخواسته زنده بودنت زیر سوال می رود وتمام انگیزه های بودن یابرایت هیچ می شود یاآنقدر دور و دست نیافتنی که بیشتر به سراب و رویا مشابه و چون حدتحمل و مفهوم واقعی خیلی چیز ها در بینش و اعتقاد انسانها متفاوت است پس حس می کنی جایی ایستاده ای که هیچ کس به آن حد نرسیده . . اینجا دیگه آخر خطه. . . . هیچکس اینقدر درد و مصیبت نکشیده. . . . وبعد با کس یا کسانی اشنا می شوی که از درک زخم های روحی شان عاجز می مانی یا زخمی مشترک دارید اما سازکار متفاوت . . . . شاید این زندگی و این زنده بودن و خیلی چیز های مرتبط با آن به خواست و اراده ما نبوده . . شاید. .  . . اما همین بودن خود شهامت می خواهد 

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • سه شنبه ۲۰ اسفند ۹۲

    شعر


    دروغِ آفتاب را

    درخت فاش می کند

    به نازکیِ ملافه ای خاکستری

    بر تنِ بی حرفِ زمین.

    |سیدمحمد مرکبیان

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۲

    بهار

    بنفشه باغچه به شمدانی گفت

    پس کجاست ؟ چرا نمی آید

    شمدانی لبخند به لب گفت

    خواهد آمد خیلی زود

    سنبل از گلخانه فریاد زد

    بویش به مشام می رسد ، نزدیک است

    باغبان پیر عاشق

    تکیه بر سرو کهنه داد

    چشم درچشم افقهای دور

    نجوا کنان با خود گفت

    بانوست ، باوقاراست

    لیک عاشق است

    پس می آید


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۷ اسفند ۹۲

    همسفر

      از قطار مکان پیاده شو

    بیا مسافر راه ستاره شو  

    پا به پای کودکی در خاطره

     همسفربال نگاه ترانه شو

    بیا چشم بگذاریم روی غم

    صاف وصادق چون آیینه شو

     

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • شنبه ۱۷ اسفند ۹۲

    هوایی خاطره

    دل من باز هوایی شده باز

    عاشق روز های یاری شده باز

     عاشق شبهاو آسمون و ستاره ها  

    شبهای پلاک سپردن رفتن بی صدا

    روزهای دست به دست قمقمه

    دل به خاک دادن و دل بریدن از همه

    یادروزی که بی کسی معنی نداشت 

     یاد اون جا که زندگی مفهوم تازه داشت


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • پنجشنبه ۱۵ اسفند ۹۲

    ناله دل

    جان بستوه آمد از این لب بسته

    افسوس که پام  در بند

    چشمم پر زه ابرند بارانی

    آغوش عاشقی ،  بسته

    دل داغ دار نقش آشنایی

    تن تب دارو زخمی و خسته

    افسوس که سر شد این عمر

    در حسرت و  انتظار نشسته


  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۲

    به یاد آرش کمانگیر

    آری، آری، زندگی زیباست.

    زندگی آتش گهی دیرنده پابرجاست.

    گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست.

    ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.

    شادروان ساوش کسرایی

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۲

    اینجا. . . .


    این جا من پشت همان عهد های قدیم

    سر در گم این باید های ناخواسته

    واسیرم و زنجیر

    در میان هیاهوی بودن تا هیچ

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • انوشه گلبن
    • جمعه ۹ اسفند ۹۲

    سپندار مذگان گرامی باد

    چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و در کشورمان باب شده است . اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.اینکه داستان واقعی والنتاین چیست وتا چه حد صحت دارد خود جای بحثی مجزاست اما در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است.

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • انوشه گلبن
    • دوشنبه ۵ اسفند ۹۲
    همسفر های گرامی
    استفاده از شعر ها فقط درصورت ذکر منبع مجاز است
    درغیر این صورت موجب پی گرد هردودنیا می گردد