می خواستم بچه گی کنم . . گفتن:

نه پر ، پایت را باز نکن  ، خودت رو جمع کن ، تنت رو بپوشون. . . .

خواستم  جوانی کنم . . . . گفتن:

بلند نخند . . نگاه نکن. . . مویت رو بپوشان . . . دست ند ه. . . . این جا نرو . . . .

خواستم بزرگ شوم . . عاشق شوم . . . . همسر . . فرزند . . . . . . خوشبختی. . .

افسوس که همیشه زیر چتر این وسایه آن بودم و غیر سایه هیچ

کاش کسی بود که باور میکرددرسته که زنم اما  من هم انسان هستم  و نه موجودی بدون حس و درک و فهم از لذت وشادی