همه راز دلم دانه ، دانه، انار شد
آخه پا ئیز آمده بود . . . .
وتو هیچ ندانستی که آن تک انار
جان من بود درونش پنهان
وچه راحت ربودی و شکست
آخه پائیز آمده بود . . وقت ماندن نبود
آه از آن دانه های انار ، کوچه ها محله ها
همه را کرد نشان ، همه را کرد خبر
هرکسی نقدی کرد هرکسی زخمی زد
من شدم دیوانه . . آخه پائیز بود به شهر
دل من پر زدرد ،تن من پر زخم
لیک هیچ کس ندانست این راز
آن انار از کجا ، چرا عاشق بود
- انوشه گلبن
- يكشنبه ۵ آبان ۹۸