من پشیمان نیستم

من به این تسلیم می اندیشم

این تسلیم درد آلود

من صلیبِ سرنوشت را

برفرازتپه های قتلگاه خویش بوسیدم

در خیابانهای سرد شب

جفتها پیوسته با تردید

یکدیگر را ترک می گویند

در خیابانهای سرد شب

جز خدا حافظ خداحافظ ، صدایی نیست

«فروغ فرخزاد»