کاش گاهی شاعر می شدی
حرفهایت را می ریختی
درون پیاله ای و تکان می دادی
چشم هایت را می بستی و
چند کلمه به اختیارِ حالِ دلت ، بیرون می کشیدی
ان وقت من به دفتر شعرت سرمی زدم و
به این یگانه شعر بی انتها می رسیدم
"امروز دلم تنگ توست دستانت را به مهمانی گیسوانم بیاور"
شعر از . . . نمیدانم
- انوشه گلبن
- سه شنبه ۶ تیر ۹۶