خیلی وقت پیش باید که باورم می شد
این نشستن وتیمار از خاطره سوخته
این ماند ن بر تل خاکستر یک زندگی
زند نمی کند انچه را که مِرد. . . .
دیگر حتی سیل هم شورزار سوخته را
آبادنمی کند وقتی ساقه بی خوشه خم خورد
و. . مهربانی و عشق
درمیان سطر کتاب کهنه مندرس قصه دور
به خاک خوردن گذشته ایام ، عادت می کند