ای آشنا ، ای هم راه ، ای هم سفر ،
ای همدل ، ای هم راز ، ای مهربان
دستانت را که از نم تنهایی خیس است
به دستان هم درد من بسپار
تا شانه هایمان از سر صدق
گواه شبنم های دیده مان باشد
ودراین هیاهوی تن خواهی
بگذار آغوشمان پناه بی پناهی ما
چشمها واگوی کلام های نگفته
ولبهایمان سیراب از راز های درون
گناه نیست عاشقی
وقتی پناه بی پناهی است