«. . . در گذر زندگی گاه انسان شکست را باور می کند ، گاه فرو پاشی اعتماد ، گاه پشیمان از تجربه یک ارتباط می شود . . . . درد ناک تر آن است که این تجارب تلخ موجب تجربه وشناخت بهتر از زندگی نمی شود ، بلکه بهانه محکم دست شستن از آن را فراهم می کند . . . مردن تنها نفس نکشیدن و فقدان آثار حیات نیست . . . بد ترین مرگ زیستن عادت واریست که شباهتی به زندگی ندارد . . . . » خواندن این نوشته ها من رو یاد همراه نیم راهی انداخت که سخت سعی می کرد خودش را به جای دیگران مجازات کند . . . چشم بر زندگی به بندد همه چیز را در اینجا از پیش بی حاصل بداند . . . . کاش باورمان باشد هیچ راهی غیرزیستن عاشقانه برای دهن کجی در مقابل فشار محدود کننده گان حیات نیست