در خاطرآیینه روزگار . . .

از من و تو . .

دفتری ماند پراز 

فریاد ، در سکوت

در حافظه این شهر شلوغ

از من و تو . . .

 حسرتی ماند از ما نشدن

گوشهِ دنج کافه ای

حکایت از تلخی رفتن دارد