منِ جامانده به راه عاشقی

واماندی دل وسرگشتگی

سنگ سنگ جاده اشناست

لیک پای امید خسته زنیرنگ آدمهاست

من جامانده از گفتن لبریز

گوش اعتمادکسی ، بدهکار نیست

دستانم چون ساقه پیچک

افسوس تکیه گاه وهمدلی نیست