همش مقصر همینه. . مفهوم چیزی نامفهوم . . . اینکه دانسته یاندانسته . .یانه حتی گاهی ناخواسته و بلاجبار بهانه ای می شود که تا ناکجا آبادمان را هم ویران کند .. . . رابطه . .  ارتباط   من که شک ندارم بدون ارتباط با دنیای خارج زندگی امکان پذیر نیست  اما این قاب های ذهنی این بایدهای بی مورد گاه ساده ترین رابطه را پیچیده ودر صورت داشتن چاشنی توهم یکطرفه ذهنی گاه موجب فاجعه می شود  چرا یک رابطه ساده حتما باید به جایی ختم شود ؟ چرافکر می کنیم هر آشنایی میان دو جنسیت مختلف حتما باید به ازدواج ختما شود ؟ چرا حتما یقین اعتماد عریان دیدن جسم باید باشد ؟؟!! ایا واقعا از اول علت این رابطه ها رسیدن به همین مقاصد نبوده ؟؟ آیا مطمعن هستیم که تینت و خواسته واقعی را پشت عنوان ها پنهان نکرده ایم ؟ راستی آیا تابه حال هیچ رابطه ای را بدون درنظر کرفتن نوع جنسیت ولحاظ کردن قاب وقالب های اجباری اجتماع تجربه کرده ایم . . . .   کمی فکر کنید شاید واقعا مقصر ما نباشیم  شاید رابطه و بودن مقصر است