استخوان هایم درد می کشد....

سرم شده است پائیزسر شد

زمستان رسید ، سردِ سرد

تنهای من کمی زیاد تر. .. .

قد یه بادکنک ،قد می کشم

پیش سایه هایم در تنهایی

تنهایی ام را با اتاقم قسمت می کنم..

اینجا چشم و ذهن هرزه نیست

قسمت می کنم کلامم را

با همه ی بی کسی ها که کهن سالی

جرم آن است ونه . . هیچ دیگر

امشب حسابی با تنهایی گپ زدیم....

مثل همیشه من می گفتم....

تنهایی می شنید...

دی ماه 90